سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 هجرت به نجف - مسیح لبنان

هجرت به نجف

جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:1 عصر

هجرت به نجف

پس از رحلت پدر، در همان سال بی درنگ برای تکمیل آگاهی‌های فقهی، اصولی و 000 و به خاطر درک محضر علمی و اخلاقی استادان بزرگ حوزه نجف، آهنگ سفر به آستان قدس امیرالمؤمنین کرد و با مشورت و حمایت آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) و به قصد اقامت در نجف اشرف، به سوی کشور عراق حرکت نمود و تا سال 1337 شمسی 1378 قمری در آن شهر علم و معرفت، مشغول کسب و دانش و بینش شد و در این مدت از محضر اساتید و مراجع بزرگی چون آیات عظام:

سید محسن حکیم (فقه)   شیخ مرتضی آل یاسین (فقه)  سید ابوالقاسم خویی (اصول)

سید عبدالهادی شیرازی (فقه)   آقا شیخ حسین حلی (فقه)  آقا شیخ صدرا بادکوبه‌ای (اسفار ملاصدرا)

سید محمود شاهرودی (فقه) استفاده کامل نمودو در ضمن شرکت در درس‌ها به یادداشت برداری پرداخت و چندین رساله در موضوعات مختلف فقهی و اصولی تقریر نمود. به علاوه جلسه بحث پربار و عمیقی در فقه، اصول و فلسفه با پسر عمو و شوهر خواهرش شهید آیت‌الله سید محمد باقر صدر و آیت‌الله سید محمد علی موحد ابطحی برقرار کرد و در کنار این همه به تدریس کتب رسائل، مکاسب و شرح منظومه ملا‌هادی سبزواری پرداخت. چنان که آیت‌الله مسلمی اظهار می‌داشت: پس از هجرت آقا موسی به نجف، او نیز به آن شهر علم و حکمت هجرت نمود و در جلسه درس فلسفه استادش آقای صدر شرکت جست.

اجتهاد جواهری

سید موسی صدر در حوزه علمیه نجف نیز همانند، قم، در میان دوستان هم‌درس و هم‌بحث خود، همچنان برتری علمی خویش را حفظ نمود و با نبوغ و استعداد حیرت‌انگیز خود، همه را به شگفتی و غبطه واداشت. این موضوع به گونه‌ای بود که هرگاه دوستان هم سطح در محافل علمی و در جلسات درس و بحث با گفتار محکم وی مواجه می‌گشتند، بی‌اختیار شیفته قدرت علمی و اندیشه وی می‌شدند.

بزرگان و مراجع تقلید نجف نیز برای شخصیت جامع و کامل وی احترام خاصی قایل بودند و با چشم عظمت و امید به او نظر می‌کردند.حتی مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی خوئی که در درس خود اجازه‌ اشکال به هیچ کس نمی‌داند به عنوان تجلیل از شخصیت سید موسی صدر به گفتار و ایرادهای او با دقت تمام گوش فرا می‌دادند. چنان که ایشان در جلسه‌ای اظهار داشته بودند که من به قدری به آقای موسی صدر امیدوارم که اگر او دو سه سال دیگر در نجف بماند یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های ارزنده علمی شیعه خواهد شد و و هنگامی هم که سید موسی تصمیم به عزیمت به لبنان می‌گیرد و به آن کشور می‌رود، آیت‌الله خوئی همواره تأسف می‌خوردند و مرتب اظهار می‌داشتند که ای کاش من او را نشناخته بودم. همه اینها حکایت از آن داشت که او به درجه والای اجتهاد نایل آمده است ولی نه آن اجتهاد مصطلح و مرسومی که بسیاری خود را بدان دلخوش کرده بودند بلکه اجتهاد وی نشأت گرفته از فقه سنتی و الهام یافته از اجتهاد جواهری بود که او را همانند «محقق اردبیلی‌ها» و «شیخ انصاری‌ها» و... تبدیل به یک فقیه زمان‌شناس آگاه و درد آشنای دوران کرده بود. او علاوه بر داشتن ملکه خلوص، تقوا و زهد که برای هر مجتهد ضروری است، دارای زیرکی، هوش و فراست فراوانی بود که به وی توان آن را می‌داد تا رهبری و هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی را به عهده بگیرد. در تأیید و شناسایی این بُعد از شخصیت سید موسی صدر همین بس که مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی سید محمد باقر سلطانی طباطبایی -استاد اغلب مراجع فعلی- در بخشی از مصاحبه خویش پیرامون شخصیت علمی سید موسی صدر چنین بیان داشت:

«... آقا موسی جزو شخصیت‌های بارز علمی نجف بود، منتهی ایشان اولاً جوان بود و ثانیاً گرفتار لبنان گردید. اگر آقا موسی به لبنان نمی‌رفت و چند سال در نجف می‌ماند جزو مراجع مسلم نجف می‌گردید. آقا موسی به قدری مورد توجه عمومی حوزه ‌نجف قرار گرفته بود که گفته می‌شود «فضلای قم افضل از فضلای نجف هستند.» او قوی‌تر از اغلب آقایان مراجع امروز هم بودند... نه تنها با معنایی که امروز از اجتهاد می‌شود، ایشان حتماً مجتهد بودند و بلکه به معنای قدیمش هم مجتهد بودند. آقا موسی مرد فاضلی بود، حیف که بهره‌گیری نشد... به نظر من آقا موسی بر اخوی بزرگترشان مرحوم حاج آقا رضا هم مقدم بود. یعنی اگر مانده بود جلو می‌افتاد... او حتی اگر در قم می‌ماند و به نجف هم نمی‌رفت الان جزو مراجع بزرگ شیعه می‌بود...»

دیدار بستگان

بیست و هفت بهار از عمر سید موسی و دو سال از اقامتش در شهر نجف اشرف می‌گذشت، که به دیدار لبنان سرزمین خاطره‌ها شتافت و با بستگان خویش در «صور» «شحور» و «معرکه» آشنا شد. چه دیدار دل‌انگیز و در عین حال حزن‌آوری! تا به حال هر چه در مورد لبنان و شهرهای جبل عامل می‌دانست همه درقالب شنیدنی‌ها و یا خواندنی‌ها بود ولی «شنیدن کی بود مانند دیدن»؟! امروز تمام قصه‌هایی را که در مورد فقر و محرومیت و مظلومیت آنان در کتابها خوانده و یا از پدر و فامیل‌ها شنیده بود با چشم خود مشاهده می‌کرد و به مسؤولیت دیرینه‌ای که در قبال این گونه مسایل و مشکلات بر دوش خود احساس می‌کرد می‌اندیشید، و از فقر فرهنگی و اقتصادی مردم این سرزمین کهن، غنی و اصیل، حزن و اندوهی بی‌پایان بر دل و جانش سایه می‌افکند.

سید موسی در این سفر تاریخی که در سال 1334 ه‍ ش برابر 1374 ه‍ ق اتفاق افتاد، به واقعیت‌های مهمی دست یافت که شاید تا آن روز، غافل از همه آنها بود. دیدار مردم کوچه و بازار این سرزمین مظلوم و شخصیت‌های مذهبی و سیاسی آن، خاطره‌های احساس برانگیزی در وی پدید آورد و بر تجربیات تاریخی او افزود.

در حضور پدر پیر لبنان

یکی از رخدادهای مهم و به یاد ماندنی وی در این سفر، ملاقات با دانشمند توانا و مجاهد «سید عبدالحسین شرف‌الدین» بود. شخصیت شکست‌ناپذیری که نامش در صدر رجال سیاسی و مذهبی استقلال لبنان همانند آفتاب می‌درخشد و نقش اساسی او در بسیج مردم لبنان علیه استعمار فرانسه، بر کسی پوشیده نیست.

سید موسی در این دیدار، با تمام بنیه علمی و حوزوی خود، سخت تحت تأثیر جلال و شخصیت علمی، اخلاقی و سیاسی آن مرد بزرگ قرار گرفت. او خود را در حضور مردی احساس می‌کرد که تک تک موهای صورتش در راه مبارزه با ظلم و جور و نفاق سفید شده بود و از تمامی سلول‌های بدنش شعار «مرگ بر فرانسه و مرگ بر ستمگر» به گوش می‌رسید.

سید موسی خشم تمامی لبنان را در مشت‌های گره شده آن حکیم فرزانه به آشکار می‌دید. او پیش روی خود، پدر پیر لبنان را نظاره می‌کرد که با سراسر وجود، در تمامی جبهه‌های نظامی، سیاسی، اقتصادی فرهنگی و تبلیغی، یک تنه حضور فعال داشت. پیر استوار قامتی که با استعمارگران غارت پیشه ستیز می‌کرد و با شخصیت‌های برجسته اهل سنت در دانشگاه الازهر مصر وارد بحث‌های علمی و اعتقادی می‌شد، و در سنگر مسجد و محراب، به ارشاد مردم می‌پرداخت و در عین حال در تأسیس مراکزی که به نحوی فقر اقتصادی و نیازمندی‌های ضروری مردم لبنان را برطرف می‌کرد لحظه‌ای درنگ روا نمی‌داشت.

سید موسی از استاد پیر، زنده‌دل و هوشیار خود که تنها لحظاتی چند به محضر وی راه یافته بود، درس‌ها و اندوخته‌های حیاتی فراوانی گرفت که تا آن زمان در هیچ مکتب، مدرسه و دانشگاهی با آنها برخورد نکرده بود. در اینجا بود که به معنای درست فرمایش پیامبر بزرگ اسلام رسید که فرمود: «نگاه کردن به سیمای عالم عبادت است» و یا «زیارت کردن عالمان در نزد خداوند بهتر و دوست‌داشتنی‌تر از هفتاد بار طواف کعبه و افضل از هفتاد حج و عمره مقبول است.»

انتصاب تاریخی

در آن حال که سید موسی خود را شیفته برخوردهای حکیمانه و بزرگوارانه استاد بزرگ سید شرف‌الدین می‌دید و از حرکت دستها، کیفیت نشستن، نحوه نگاه کردن و سخن گفتن او الگو می‌گرفت، عالم تیزبین آیت‌الله سید شرف‌الدین نیز به مهم دیگری می‌اندیشید. او که خود را در شرف کوچ از این دنیای فانی به سوی رحمت و لقای جاودانی محبوب می‌دید، سخت در تکاپوی یافتن جانشینی دریا دل برای پس از خود بود. از صحبت‌ها و سؤال و جوابهایی که بین او و سید موسی در این جلسه رد و بدل شد، وی به نبوغ، مزایای علمی، طرز تفکر، سجایای اخلا قی و قدرت رهبری صدر، بیش از پیش آگاه گردید. وضعیت جلسه چنین وانمود می‌کرد که پدر پیر لبنان به گمشده خویش دست یافته و سید موسی را برای رهبری آینده لبنان پسندیده است.

او عالمی تیزهوش و دوراندیش بود و در انتخاب افراد برای مسؤولیت‌ها، آن هم چنین سمت ظریف و با عظمتی، خیلی سخت‌گیر و مشکل‌پسند بود و از آنجایی که با تمام شخصیت‌های مذهبی، سیاسی در حوزه علمیه نجف، قم و لبنان تماس داشت قبلاً همه آنها را ارزیابی کرده بود. حتی با افراد سرشناس اهل سنت در مصر و لبنان و... نشست و برخاست علمی داشت. که همه اینها وی را در این میدان (عالم‌شناسی و رهبرگزینی) سرآمد دوران کرده بود. تصمیم و انتخاب او، با شتابزدگی نبود، بلکه نتیجه سال‌ها تلاش و تحقیق بود. به طوری که بعدها نیز در هر محفل و مجلس که فرصت می‌یافت بی‌درنگ لیاقت و فراست و خصوصیات بارزو جامع سید موسی را مطرح می‌کرد و مردم را با شخصیت ممتاز او آشنا می‌ساخت.

سید موسی پس از آن ملاقات کوتاه و دید و بازدیدهای به یاد ماندنی، سرزمین لبنان را به سوی کشور ایران ترک کرد و برای ادامه تحصیل، دوباره در حریم حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم برای خود مسکن گزید. بلافاصله در جلسات درسی فقه و اصول آقایان مراجع حاضر شد و برنامه‌های تحصیلی و تحقیقی خود را که قبلاً با هم‌بحث‌های خود داشت دوباره در این حوزه مقدس از سر گرفت.


نوشته شده توسط : مسیح لبنان

نظرات ديگران [ نظر]


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :