: منوي اصلي :
صفحه اصلي پست الكترونيك پارسي بلاگ درباره من
: درباره خودم :
مسیح لبنانموسی چهل شب شد تو سی شب وعده کردی
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
فقط خدا رو عشقهکیمیاخانه عشق The House Of Loveانتظارlovelyیعسوبپاتوق جوانانطلبه جوان : لوگوي دوستان من : : آرشيو يادداشت ها : دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید هجرت به لبنان جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:3 عصر هجرت به لبنان از مسجد تا مدرسه سید موسی صدر پس از ورود به کشور لبنان، شهر «صور» را برای ایفای مسئولیت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گردید. این مسجد باشکوه به دست توانای مجاهد کبیر آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین تأسیس شده بود و از در و دیوار و فضای عطرآگینش هنوز خطبههای روحانگیز آن عالم نستوه به گوش جان میرسید. دو سالی میشد که آن مسجد امام و هادی خود را از دست داده و چشم به راه شخصیتی دیگر نشسته بود، تا دوباره نشاط و تحرک را در آن به وجود آورد. ورود سید موسی صدر به شهر صور به این انتظار پایان داد و جنب و جوش دیگری در آن به پا نمود. سید موسی صدر با مطالعه دقیق اوضاع، به خوبی دریافت که ریشه اصلی همه این گرفتاریها، فقر فرهنگی و اقتصادی است. از این رو، بیش از آنکه طبق روش سنتی و معمول، مردم و جوانان صور را «امر به معروف و نهی از منکر» کند، روش ابتکاری در پیش گرفت. نخست درصدد برآمد تا زمینههای هدایت و تقوا وپذیرش امر به معروف و نهی از منکر را در وجود مسخ شده آنان ایجاد کند، آنگاه با یک برنامهریزی اساسی نخست به جنگ فقر فرهنگی رفت و علاوه بر ایراد سخنرانی و تشکیل کلاسهای منظم در دبیرستانها و مراکز فرهنگی و هنری دیگر، با جوانان روشنفکران آن سامان ارتباط نزدیک برقرار نمود. وی با سخنان رسا و روشنگرانه خود، پوچی فرهنگ غرب و مادیگری را برای آنان توضیح داد و با الهام از قرآن، سنت و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) منطق اسلام را به عنوان قویترین و پرمحتواترین منطق روز معرفی کرد. جوانان که تا آن روز ندیده و باور نمیکردند که یک روحانی و رهبر مذهبی این چنین با سیمایی گشاده در برابر آنها بایستد و مانند پدری مهربان با آنان سخن بگوید، شیفتهاش شدند. به علاوه آنها به قدری از معارف اسلام و تشیع فاصله داشتند که نمیتوانستند قبول کنند این سخنان از منابع دین مقدس اسلام و تشیع گرفته شده است، زیرا حیرتزده از وی سؤال میکردند: «حرفهای شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیدهایم» و او با مهربانی دست بر دوش جوانان میگذاشت و در پاسخ میگفت: «آیات و احادیث پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) که برای شما خواندم بهترین گواه زنده است که این مطالب از آن اسلام است.» سید موسی هر چند که در شهر صور سکونت داشت، ولی هفتهای دو روز، برای سخنرانی در دبیرستان «عاملیه» به بیروت سفر میکرد و دبیران و دانشآموزان آن جا را نیز از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب مینمود و با گفتار و کردار دلپسند خود همه را بیاختیار شیفته معارف الهی و مکتب امام معصوم (ع) میکرد. او با بردباری و سعه صدر تمام، در راه ایفای مسئولیت سنگین خود، کوچکترین هراسی به دل راه نمیداد و از توبیخ و استهزای کسی دل آزرده نمیگشت، چنان که خود وی آن صحنهها را این چنین به تصویر میکشد: «برای تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانی در هفته برای دانشآموزان و فرهنگیان در دو مؤسسه فرهنگی بزرگ شیعه لبنان «الکلیه الجعفریه» و «الکلیه العاملیه» شروع کردم. در روزهای اول قیافههای استهزاء آمیز ولبخندهای تحقیر [آمیز] پارهای از جوانها غیر قابل تحمل بود. حق هم داشتند، کتابها و رسالههای گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانههای لبنان فراوان، مورد مطالعه جوانان قرار میگرفت. چند ماه گذشت... روزها و ساعاتی سنگین بود مجبور بودم به سؤالات عجیب و غریبی پاسخ دهم. یکی از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانی جوانها حلقهوار با من بیرون میآمدند یکی از آنها به من گفت: آیا هیچ حس کردهاید که جوانها چرا به تو علاقهمند شده و به چه علت این طور احساس نزدیکی میکنند! و خود او برای تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: بحثهای تو و پیشنهادات تو با توجه به احتیاجات روحی و مشکلات روانی مطرح میشود و به عبارت روشنتر تو با واقعبینی به شرایط روحی و جسمی ما مینگری و با حوصله و دقت، مشکلات ما را مطالعه و تا حدود امکان حل مینمایی. سید موسی صدر همزمان با این فعالیتها، در مراکز فرهنگی، مذهبی برادران مسیحی نیز حاضر میشد و برای آنان صحبت میکرد و با شخصیتهای سیاسی، علمی و مذهبی آنان وارد بحث و گفتگو میگردند، به گونهای که در مدتی بسیار کوتاه همه آنان را به شدت شیفته مذهب تشیع و خود کرده بود. بارها نویسندگان معروف و شخصیتهای بارز مسیحی مثل: «جرج جرداق» و «شکر الله حَدّاد» به وی گفته بودند که: «این فرهنگ شیعه را که شما مطرح میکنید، اگر همه مثل شما این جور آن را ارائه میدادند، الآن دیگر اثری از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور تاقی نمیماند. این فرهنگ با این ویژگیها، قابل پذیرش برای همه مردم است.» نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] : لیست کامل یاداشت های این وبلاگ : سیره اخلاقی3سیره اخلاقی2سیره اخلاقیهمراه با مردمساده زیستیجدیت دولت نهم برای ازادی امام موسی صدر[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها : دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
هجرت به لبنان
از مسجد تا مدرسه
سید موسی صدر پس از ورود به کشور لبنان، شهر «صور» را برای ایفای مسئولیت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گردید. این مسجد باشکوه به دست توانای مجاهد کبیر آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین تأسیس شده بود و از در و دیوار و فضای عطرآگینش هنوز خطبههای روحانگیز آن عالم نستوه به گوش جان میرسید. دو سالی میشد که آن مسجد امام و هادی خود را از دست داده و چشم به راه شخصیتی دیگر نشسته بود، تا دوباره نشاط و تحرک را در آن به وجود آورد. ورود سید موسی صدر به شهر صور به این انتظار پایان داد و جنب و جوش دیگری در آن به پا نمود.
سید موسی صدر با مطالعه دقیق اوضاع، به خوبی دریافت که ریشه اصلی همه این گرفتاریها، فقر فرهنگی و اقتصادی است. از این رو، بیش از آنکه طبق روش سنتی و معمول، مردم و جوانان صور را «امر به معروف و نهی از منکر» کند، روش ابتکاری در پیش گرفت. نخست درصدد برآمد تا زمینههای هدایت و تقوا وپذیرش امر به معروف و نهی از منکر را در وجود مسخ شده آنان ایجاد کند، آنگاه با یک برنامهریزی اساسی نخست به جنگ فقر فرهنگی رفت و علاوه بر ایراد سخنرانی و تشکیل کلاسهای منظم در دبیرستانها و مراکز فرهنگی و هنری دیگر، با جوانان روشنفکران آن سامان ارتباط نزدیک برقرار نمود.
وی با سخنان رسا و روشنگرانه خود، پوچی فرهنگ غرب و مادیگری را برای آنان توضیح داد و با الهام از قرآن، سنت و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) منطق اسلام را به عنوان قویترین و پرمحتواترین منطق روز معرفی کرد. جوانان که تا آن روز ندیده و باور نمیکردند که یک روحانی و رهبر مذهبی این چنین با سیمایی گشاده در برابر آنها بایستد و مانند پدری مهربان با آنان سخن بگوید، شیفتهاش شدند. به علاوه آنها به قدری از معارف اسلام و تشیع فاصله داشتند که نمیتوانستند قبول کنند این سخنان از منابع دین مقدس اسلام و تشیع گرفته شده است، زیرا حیرتزده از وی سؤال میکردند:
«حرفهای شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیدهایم» و او با مهربانی دست بر دوش جوانان میگذاشت و در پاسخ میگفت:
«آیات و احادیث پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) که برای شما خواندم بهترین گواه زنده است که این مطالب از آن اسلام است.»
سید موسی هر چند که در شهر صور سکونت داشت، ولی هفتهای دو روز، برای سخنرانی در دبیرستان «عاملیه» به بیروت سفر میکرد و دبیران و دانشآموزان آن جا را نیز از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب مینمود و با گفتار و کردار دلپسند خود همه را بیاختیار شیفته معارف الهی و مکتب امام معصوم (ع) میکرد.
او با بردباری و سعه صدر تمام، در راه ایفای مسئولیت سنگین خود، کوچکترین هراسی به دل راه نمیداد و از توبیخ و استهزای کسی دل آزرده نمیگشت، چنان که خود وی آن صحنهها را این چنین به تصویر میکشد:
«برای تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانی در هفته برای دانشآموزان و فرهنگیان در دو مؤسسه فرهنگی بزرگ شیعه لبنان «الکلیه الجعفریه» و «الکلیه العاملیه» شروع کردم. در روزهای اول قیافههای استهزاء آمیز ولبخندهای تحقیر [آمیز] پارهای از جوانها غیر قابل تحمل بود. حق هم داشتند، کتابها و رسالههای گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانههای لبنان فراوان، مورد مطالعه جوانان قرار میگرفت. چند ماه گذشت... روزها و ساعاتی سنگین بود مجبور بودم به سؤالات عجیب و غریبی پاسخ دهم.
یکی از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانی جوانها حلقهوار با من بیرون میآمدند یکی از آنها به من گفت: آیا هیچ حس کردهاید که جوانها چرا به تو علاقهمند شده و به چه علت این طور احساس نزدیکی میکنند! و خود او برای تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: بحثهای تو و پیشنهادات تو با توجه به احتیاجات روحی و مشکلات روانی مطرح میشود و به عبارت روشنتر تو با واقعبینی به شرایط روحی و جسمی ما مینگری و با حوصله و دقت، مشکلات ما را مطالعه و تا حدود امکان حل مینمایی.
سید موسی صدر همزمان با این فعالیتها، در مراکز فرهنگی، مذهبی برادران مسیحی نیز حاضر میشد و برای آنان صحبت میکرد و با شخصیتهای سیاسی، علمی و مذهبی آنان وارد بحث و گفتگو میگردند، به گونهای که در مدتی بسیار کوتاه همه آنان را به شدت شیفته مذهب تشیع و خود کرده بود. بارها نویسندگان معروف و شخصیتهای بارز مسیحی مثل: «جرج جرداق» و «شکر الله حَدّاد» به وی گفته بودند که:
«این فرهنگ شیعه را که شما مطرح میکنید، اگر همه مثل شما این جور آن را ارائه میدادند، الآن دیگر اثری از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور تاقی نمیماند. این فرهنگ با این ویژگیها، قابل پذیرش برای همه مردم است.»
نوشته شده توسط : مسیح لبنان
نظرات ديگران [ نظر]
سیره اخلاقی3سیره اخلاقی2سیره اخلاقیهمراه با مردمساده زیستیجدیت دولت نهم برای ازادی امام موسی صدر[عناوین آرشیوشده]