: منوي اصلي :
صفحه اصلي پست الكترونيك پارسي بلاگ درباره من
: درباره خودم :
مسیح لبنانموسی چهل شب شد تو سی شب وعده کردی
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
فقط خدا رو عشقهکیمیاخانه عشق The House Of Loveانتظارlovelyیعسوبپاتوق جوانانطلبه جوان : لوگوي دوستان من : : آرشيو يادداشت ها : دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعی لبنان جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:4 عصر تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعی لبنان امام موسی صدر عقیده داشت شیعیان که اکثریت مسلمانان لبنان هستند و 1.200.000 نفر را تشکیل می دهند حق دارند که برای خود مرکزیتی داشته باشند زیرا همه طایفه های دیگر که پانزده طایفه اند، دارای مرکز و مرکزیت و رهبری هستند. اما دنیای عرب با این پیشنهاد بشدت مبارزه کرد؛ زیرا دنیای عرب نمی خواست مکتب و مرکزی به نام شیعه به وجود بیاید. دشمنان حتی چندین بار می خواستند که امام موسی صدر را ترور کنند. ولی امام موسی صدر به کمک شیعیان بعلبک که قویترین و رزمنده ترین شیعیان لبنان هستند توانست قدرتی بوجود آورد و دولت لبنان را تحت فشار قرار دهد تا مرکزیت شیعیان را بپذیرند. بنابراین پس از چندسال مبارزه، {در سال 1969} امام موسی صدر موفق شد که تشکیل مجلس شیعیان را در پارلمان لبنان به تصویب برساند. یعنی همچنان که دستگاه های دیگر، طایفه های دیگر، دارای مجلس و مرکز و رهبریت بودند، شیعیان نیز برای خود دارای مرکزیتی و رهبری باشند. پس از کشمکش های زیاد و مبارزه های خونین این مرکز به تصویب رسید و خود امام موسی صدر به ریاست این مرکز انتخاب شد. و این را «مجلس اعلای اسلامی شیعیان» نام گذاشتند، که البته با پارلمان لبنان فرق دارد. مجلس پارلمان چیز دیگری است. مجلس اعلای شیعیان یعنی مرکزیتی برای طایفه شیعه، که رئیس آن نیز امام موسی صدر انتخاب شد. این مجلس دارای یک هیأت شرعی از 9 نفر روحانی عالم دینی و یکی هیأت اجرایی مرکب از دوازده نفر می باشد، که توسط شیعیان انتخاب می شوند. این اولین باری بود که شیعیان در لبنان احساس هویت و احساس شخصیت می کردند. احساس می کردند که کسی هستند و می توانند که با طرف دیگر حرف بزنند. در سال 1970، یعنی یک سال پس از تأسیس رسمی این مجلس، امام موسی صدر شدیداً وارد مبارزه شد و از دولت لبنان تقاضا کرد که به درد شیعیان جنوب لبنان برسد؛ زیرا که اسرائیل می آمد و جنوب لبنان را بمباران میکرد و مردم بیگناه شیعه کشته می شدند. خانه های آنان ویران می گردید و هیچکس به آنان توجهی نداشت. نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] تاسیس مراکز جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:4 عصر تاسیس مراکز امام موسی صدر با توجه به اندیشه عمیق خود برای حل نابسامانیهای ریشهدار در ابعاد مختلف، به سنگر مسجد و فعالیت در دبیرستانها و دانشگاهها اکتفا نکرد و اقدام به تأسیس مراکز اسلامی نمود: مدرسة صنعتی جبل عامل اولین مؤسسهای که وی در شهر صور بنیان نهاد «مدرسة صنعتی جبل عامل» بود. هدف او از ایجاد این مرکز آن بود که فقر و جهل را که سالها سایة شوم خود را بر سر این مردم افکنده بود از میان بردارد. چنان که تا حدود زیادی نیز در این راه موفق گردید. این مدرسه اختصاص به یتیمان و محرومان داشت. افرادی در آن نگهداری میشدند که خانوادههایشان مورد حملة اسراییل قرار گرفته و پدر و مادران خود را از دست داده بودند. این فرزندان از سن یازده تا پانزده و بیست سالگی در این مدرسة شبانه روزی، در هفت رشتة مهم فنی مثل نجاری، آهنگری، جوشکاری، برق و الکترونیک و ماشینهای کشاورزی و ... به طور رایگان تحصیل میکردند و پس از چهار سال وارد اجتماع و جذب بازار کار شده و حقوق قابل توجهی دریافت میکردند که بدان وسیله قدرت تشکیل خانواده را نیز مییافتند. برای آشنایی بهتر و بیشتر با فعالیتهای این مدرسه و نحوة ادارة آن سخنان سردار بزرگ اسلام شهید دکتر مصطفی چمران که خود به مدت هشت سال مدیر این مدرسه بوده است توجه کنید: «این یکی ازمدارس عالی است که در جنوب لبنان از هر جهت بینظیر است، از نظر عظمت و از نظر کیفیت درس، در اکثر سالها شاگردان اول لبنان از این مدرسه فارغ التحصیل میشدند. شاگردانی که از نظر عملی، فکری و تئوری در لبنان بینظیر بودند. شاگردانی که با کار خود در جوشکاری، تراشکاری، ماشین آلات و ... در سرتاسر لبنان سرآمد دیگران بودند. حتی من به خاطر دارم میخواستیم عدهای استاد بپذیریم، عدة زیادی از مدارس مسیحیان و حتی از اروپا آمدند، میخواستم که این استادان را امتحان کنم. برای امتحان آنان به یکی از شاگردان گفتم که آنان را روی ماشین تراش امتحان کند. شاگرد مدرسة ما که شاید سال سوم بود از استادی که از خارج آمده بود به مراتب قویتر و تواناتر بود.» منبع درآمد مالی «در این مدرسة محروم، برای آنکه امور خود را اداره کنیم مجبور بودیم که برای خارج کار کنیم، یعنی مثلاً در و پنجره بسازیم و بفروشیم. بنابراین، شاگردان مجبور بودند تا نیمه شب جوشکاری کنند، حتی در روزهای تعطیل نیز کار کنند. در قسمت ماشینهای تراش پیچهای بزرگ میساختیم و به خارج میفروختیم تا مقداری از خرج ما را تأمین کند. این موجب شده بود که شاگردان این مدرسه صد برابر شاگردان مدارس دیگر آزمودهتر و ماهرتر باشند، به طوری که یک شاگرد در این جا بیش از پنجاه یا شصت پیچ میساخت و حتی با چشم بسته میتوانست پیچ بسازد.» آموزش دینی، نظامی فعالیتهای این مدرسه تنها در بُعد آموزش رشتههای صنعتی خلاصه نمیشد، بلکه شاگردان به یادگیری مسایل دینی و مذهبی خود نیز علاقه نشان میدادند و با تشکیل نماز جماعت در کارگاه و شرکت در کلاسهای بینش دینی و احکام و ... بر آگاهیهای معنوی و مذهبی خود میافزودند در کنار همة اینها با فنون مبارزاتی و جنگهای چریکی هم آشنا میشدند. پیشرفت سریع مدرسه در فعالیتهای مذکور همه را به تعجب واداشته و رعب و وحشت در دل دشمنان انداخته بود، به گونهای که دیگر تاب تحمل آن را نداشتند و با روشهای مختلف سعی در توقف، یا به تعطیلی کشاندن آن داشتند. در این خصوص شهید چمران چنین مینویسد: «اسرائیل بارها این مدرسه را زیر آتشبار خویش فرو کوبید. توپهای سنگین 175 میلی متری اسرائیل در وسط مدرسه فرود میآمد... از طرف دیگر مزدوران کثیف عراق بارها به این مدرسه حمله کردند و با راکت و موشک این مدرسه را در هم کوبیدند. یعنی نه فقط دست راستیها و اسراییلیها، بلکه چپیها و کمونیستها و مزدوران عراق نیز چندین بار این مدرسه را مورد هجوم قرار دادند... در جنگهای خونینی که در میگرفت همیشه این شاگردان کوچک، اسلحه به دست میگرفتند و پشت سنگرها علیه مهاجمین میجنگیدند، و این بزرگترین افتخار آنها بود.» تأسیس جمعیت بِرّ و احسان این مرکز، گر چه نخست به همت والای مرحوم آیتالله شرفالدین بنیان نهاده شد اما در زمان سید موسی صدر و با اقدامات پیگیر، فعالیتهای آن به اوج خود رسید. این مرکز دارای پنج کمیسیون جداگانه به نامهای تفتیش، برنامه، مالی، تبلیغات و مجالس مذهبی است، که هر کدام فعالیتهای محولة خود را دنبال میکنند. اعضای این جمعیت که خود مردم هستند، هر ماه در حدود یک لیرة لبنان (25 ریال) به جمعیت کمک میکنند. از همین پولهای جزیی بودجة سال 1340 ش. در حدود چهل هزار لیره، معادل یکصد هزار تومان شد. این جمعیت با شعار «شیعتنا یموتون و لایسئلو بالکف» یعنی: شیعیان ما میمیرند ولی دست گدایی به سوی دیگران دراز نمیکنند، توانست در نخستین سال تأسیس خود، بیش از یکصد و بیست نفر متکدی را از کوچه و بازارها جمع کند و علاوه بر کمکهای مالی، برای هر کدام شغل آبرومندی ایجاد نمود و خود سید موسی صدر چند جلسه برنامة سخنرانی و ارشاد برای آنان گذاشت که اثر بسیار مطلوبی بر روحیه تمامی آنها داشت. جمعیت «برّ و احسان» در یک کلام چشم امید تمام محرومان و بیپناهان بود و بدون توجه به مذهب افراد (اعم از شیعه، سنی و مسیحی) به همه یاری مینمود. این روش به قدری جلب اعتماد کرده بود که مردم از هر فرقه و دسته به آن کمک میکردند که دو نمونة از آن را خود مؤسس دردمند این چنین نقل میکند: داستان دردناک زنان وضع آشفتة زنان و دختران در لبنان از همه اسفبارتر بود، به طوری که در آن کشور مسأله حجاب و بیحجابی زن اصلاً مطرح نبود، بلکه تنها داستان برهنگی زن و یا به تعبیر عربها (خلاعت) آنان مورد بررسی قرار میگرفت و این وضع با هیچ یک از کشورهای شرقی قابل مقایسه نبود. این موضوع دردآور از همه چیز بیشتر سید موسی صدر را ناراحت کرده و عذابش میداد و بدین منظور هم، وی وقت زیادی برای این مهم گذاشت. او به خاطر اهمیت، ظرافت و حساسیت مسأله حدود یک سال به دنبال تحقیق و بررسی راههای مبارزه با این آفت خانمان برانداز بود تا این که در نهایت به روشی نوین و ابتکاری دست یافت که بهتر است از زبان خود او بشنویم: «پس از یک سال مطالعه؛ عامل اصلی این بیبند و باری را در بیسوادی، تهی مغزی و دور بودن [این قبیل] زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم و فهمیدم که نخست باید سطح فکری وتربیتی آنان از جهت دینی و اخلاقی تقویت بشود. ولی دو مانع بزرگ در پیش داشتم. که عبارت بودند از: الف: زنان لبنان بر خلاف زنان ایران در مسجد و مجالس عزاداری به هیچ وجه شرکت نمیکردند. ب: چون شخصیت زنان به طور معمول با زیبایی، تظاهر به تجمل و مُد آمیخته بود، بدین جهت امکان نداشت به طور مستقیم به پوشش اسلامی و حجاب دعوت بشوند زیرا باعث میشد که آنها از روحانی و دعوت دینی فاصله بگیرند. نتیجة مطالعات این شد که دعوت را غیر مستقیم شروع کنیم. بدین صورت که نخست جمعیت «بِرّ و احسان» اعلام کرد که برای عضویت زنان هم در این جمعیت مانعی نیست و آنان میتوانند در فعالیتهای جمعیت حضور فعال داشته باشند. با تبلیغاتی که انجام گرفت در مدت کوتاهی بیش از دویست نفر زن عضو جمعیت شدند و در اول سال، خودشان هشت نفر را به عنوان هیأت مدیره انتخاب کردند. به علت روح مردم دوستی و زیادی عاطفه، فعالیت زنان در امور خیریه بالا گرفت تا آن جا که برندة جایزه فعالترین عضو در سال 1339 ه ش، یکی از همان خانمها گردید. برای تشدید و ازدیاد علاقة زنان به اهداف و افکار جمعیت، توزیع شهریة فقرا و رسیدگی به حال خانوادههای فقیر را در هر ماه دوبار بر عهدة آنان گذاشتیم. رضایت روحیای که به واسطة رسیدگی و ملاطفت با مستمندان در این خانمها به وجود آمد، شخصیت اصلی، یعنی روح انسانی را در آنها تا حدودی زنده کرد و به خوبی درک کردند که به جز «زنانگی»، «مد پرستی»، «لباس خوب پوشیدن» میتوان شخصیت دیگری هم داشت که این شخصیت عظمت، ثبات و لطف بیشتری دارد.» ولی عمق فاجعه در این خصوص به قدری وسیع بود که با این تلاشهای هر چند چشمگیر و دقیق، اصلاح اساسی صورت نمیگرفت. به ناچار او برای مبارزه با این فساد اجتماعی تصمیم گرفت تا جبهههای مهم دیگری بگشاید و با تمام نیرو و تجهیزات لازم، از هر طرف، به سوی فساد، این دشمن خانمانسوز حملهور شود. تأسیس خانة دختران زنان و دختران، علاوه بر فعالیت در بخش بانوانِ «جمعیت بِرّ و احسان»، در سه مؤسسة مهم دیگر که باز به همت سید موسی صدر، برای آنان راهاندازی شده بود، به کار و کوشش پرداختند. یکی از آنها مدرسهای به نام «بیت الفتاه» یعنی (خانه دختران) بود. در این مکان به دختران بیسرپرست و فقیر، خیاطی و هنرهای دستی دیگر آموزش میدادند. آنها پس از اتمام دورة تحصیل در این مدرسه، با دستهای پر و با ایجاد کارگاه خیاطی و هنری در منزل، امور زندگی خود و نزدیکان را به خوبی تأمین میکردند. آموزشگاه پرستاری سید موسی صدر مرکز دیگری نیز برای بانوان دایر کرد به عنوان «آموزشگاه پرستاری». در این آموزشگاه دخترانی که مدرک دیپلم گرفته بودند، پذیرفته میشدند و زیر نظر استادان باتجربه، آموزش پرستاری میدیدند و پس از فارغ التحصیل شدن به مراکز بهداشتی، درمانی و بیمارستانها اعزام میشدند و در عین حالی که برای خود و خانواده مایة امید و زندگی بودند در آن مراکز به محرومان و بیچارگان خدمت میکردند. مرکز پزشکی این مرکز به نام «مدینه الطب» شهرت یافته، و تا به حال اقدامات وسیع و مهمی را در خصوص امور بهداشتی و درمانی به انجام رسانده است و در بسیاری از قراء و قصبههای جنوب لبنان که سالها مردمش از همه چیز محروم مانده بودند، درمانگاه و مرکز بهداشتی دایر نموده است. پس از راهاندازی این مرکز درمانی بزرگ، آموزشگاه پرستاری نیز زیر نظر این مرکز اداره شد. مؤسسة قالیبافی سید موسی صدر برای تأسیس این مرکز به ایران سفر کرد و در شهر کاشان با قالیبافهای ماهر و سابقهدار به تبادل نظر نشست و یکی از اساتید این صنعت را با خود به لبنان برده و وی را جهت آموزش زنان مدت چند سال در لبنان اقامت داد. با تشکیل کلاسهای آموزش قالیبافی توسط وی، بانوان بسیاری این صنعت را به خوبی یاد گرفتند، چنان که بعد از اندکی این مراکز آموزشی، یکی از مراکز سرنوشتساز برای قشر بانوان ودیگر محرومان به حساب آمد و به خاطر همین اهمیت، زیر نظر شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران اداره میشد. بیش از 300 دختر از منطقة جبل عامل در این مرکز آموزشی، مشغول یادگیری قالیبافی بودند. بعد از تمام دورة لازم در آن مرکز، وسایل قالیبافی در اختیار آنها گذاشته میشد و آنان در منزل خود به کار ادامه میدادند و در برابر، دستمزد دریافت میکردند. این قالیها توسط مؤسسه در فروشگاههای مخصوص به فروش میرفت و با سود آن، عملیات حیاتی در راه بهبودی اوضاع محرومان و بیسرپرستان انجام میگرفت. همشیره هم سیره در کنار فعالیتهای سید موسی صدر در خصوص زنان لبنان، تلاشهای شبانه روزی خواهر گرانقدر وی نباید مورد غفلت و فراموشی واقع شود. این شیر زن خستگی ناپذیر، همواره مایة امید و دلگرمی سید موسی بوده و در پیشبرد کارهای مربوط به زنان در آن کشور، نقش تعیین کنندهای داشته است. وی هم اینک نیز در راستای ادامة فعالیتهای برادرش، مدیریت برخی از این مؤسسات را به عهده دارد و در هر سال با تلاش و تحت سرپرستی ایشان هزاران فرزند یتیم و بیسرپرست نگهداری و تربیت میشوند و صدها دختر و پسر جوان با همدیگر تشکیل خانواده داده، و با رفتار و کردار اسلامی وارد جامعة اسلامی لبنان میشوند. خانم ربابة صدر شرف الدین به خاطر تلاشهای بیدریغ و مخلصانهاش در میان مردم لبنان از احترام و منزلت ویژهای برخوردار است و به عنوان الگو برای زنان مسلمان کشورهای اسلامی مطرح هستند. حوزة علمیه یکی دیگر از حرکتهای مهم و ماندگار سید موسی صدر، راهاندازی مرکز فعال دیگری است که به نام «معهد الدراسات الاسلامیه» (مرکز بررسیهای اسلامی) معروف است. با توجه به نیاز ضروری و همیشگی مردم به عالمان و مبلغان آگاه و مسؤولان، این مرکز اسلامی در تربیت طلاب علوم دینی، اهتمام شدیدی از خود نشان میدهد و علاوه بر لبنان، عدة زیادی از کشورهای آفریقایی، افغانستان، اندونزی و چین، تایلند، ژاپن و ... در آنجا درس طلبگی میخوانند. افراد بیشماری نیز از این مرکز فارغ التحصیل گشته و به کشورها و شهرهای خود باز گشتهاند. هم اکنون در بسیاری از کشورهای افریقایی، توسط تربیت یافتگان همین حوزه علمیة، معارف اسلام راستین و مکتب تشیع رواج پیدا میکند. شهید بزرگوار سید عباس موسوی دبیر کل حزب الله لبنان تنها یک نمونه از پرورش یافتگان این حوزة علمیه است. وی به تشویق سید موسی صدر وارد این مرکز شد و پس از اتمام دورة کامل آن به نجف اشرف هجرت کرد. این مدرسة علوم دینی با معماری زیبایی ساخته شده و در کنار دریای مدیترانه، در شهر صور قرار دارد البته مؤسسات و مراکز مختلفی که به همت و رهبری سید موسی صدر ساخته شد، به نام را نمیتوان در همین هفت مورد خلاصه کرد، چنان که مؤسسات مهم دیگری «دارالایتام»، «سازمان زنان»، «کلاسهای مبارزه با بیسوادی»، «کودکستان»، «خانة معلولین و درماندگان»، «مدرسة نمونة دختران»، «باشگاه ورزشی جوانان» و «مرکز علمی تحقیقی لبنان» نیز در نتیجة تلاشها و جان فشانیهای او به ثمر رسیدکه توضیح و تفضیل این همه مجال دیگری است. نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] هجرت به لبنان جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:3 عصر هجرت به لبنان از مسجد تا مدرسه سید موسی صدر پس از ورود به کشور لبنان، شهر «صور» را برای ایفای مسئولیت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گردید. این مسجد باشکوه به دست توانای مجاهد کبیر آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین تأسیس شده بود و از در و دیوار و فضای عطرآگینش هنوز خطبههای روحانگیز آن عالم نستوه به گوش جان میرسید. دو سالی میشد که آن مسجد امام و هادی خود را از دست داده و چشم به راه شخصیتی دیگر نشسته بود، تا دوباره نشاط و تحرک را در آن به وجود آورد. ورود سید موسی صدر به شهر صور به این انتظار پایان داد و جنب و جوش دیگری در آن به پا نمود. سید موسی صدر با مطالعه دقیق اوضاع، به خوبی دریافت که ریشه اصلی همه این گرفتاریها، فقر فرهنگی و اقتصادی است. از این رو، بیش از آنکه طبق روش سنتی و معمول، مردم و جوانان صور را «امر به معروف و نهی از منکر» کند، روش ابتکاری در پیش گرفت. نخست درصدد برآمد تا زمینههای هدایت و تقوا وپذیرش امر به معروف و نهی از منکر را در وجود مسخ شده آنان ایجاد کند، آنگاه با یک برنامهریزی اساسی نخست به جنگ فقر فرهنگی رفت و علاوه بر ایراد سخنرانی و تشکیل کلاسهای منظم در دبیرستانها و مراکز فرهنگی و هنری دیگر، با جوانان روشنفکران آن سامان ارتباط نزدیک برقرار نمود. وی با سخنان رسا و روشنگرانه خود، پوچی فرهنگ غرب و مادیگری را برای آنان توضیح داد و با الهام از قرآن، سنت و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) منطق اسلام را به عنوان قویترین و پرمحتواترین منطق روز معرفی کرد. جوانان که تا آن روز ندیده و باور نمیکردند که یک روحانی و رهبر مذهبی این چنین با سیمایی گشاده در برابر آنها بایستد و مانند پدری مهربان با آنان سخن بگوید، شیفتهاش شدند. به علاوه آنها به قدری از معارف اسلام و تشیع فاصله داشتند که نمیتوانستند قبول کنند این سخنان از منابع دین مقدس اسلام و تشیع گرفته شده است، زیرا حیرتزده از وی سؤال میکردند: «حرفهای شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیدهایم» و او با مهربانی دست بر دوش جوانان میگذاشت و در پاسخ میگفت: «آیات و احادیث پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) که برای شما خواندم بهترین گواه زنده است که این مطالب از آن اسلام است.» سید موسی هر چند که در شهر صور سکونت داشت، ولی هفتهای دو روز، برای سخنرانی در دبیرستان «عاملیه» به بیروت سفر میکرد و دبیران و دانشآموزان آن جا را نیز از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب مینمود و با گفتار و کردار دلپسند خود همه را بیاختیار شیفته معارف الهی و مکتب امام معصوم (ع) میکرد. او با بردباری و سعه صدر تمام، در راه ایفای مسئولیت سنگین خود، کوچکترین هراسی به دل راه نمیداد و از توبیخ و استهزای کسی دل آزرده نمیگشت، چنان که خود وی آن صحنهها را این چنین به تصویر میکشد: «برای تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانی در هفته برای دانشآموزان و فرهنگیان در دو مؤسسه فرهنگی بزرگ شیعه لبنان «الکلیه الجعفریه» و «الکلیه العاملیه» شروع کردم. در روزهای اول قیافههای استهزاء آمیز ولبخندهای تحقیر [آمیز] پارهای از جوانها غیر قابل تحمل بود. حق هم داشتند، کتابها و رسالههای گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانههای لبنان فراوان، مورد مطالعه جوانان قرار میگرفت. چند ماه گذشت... روزها و ساعاتی سنگین بود مجبور بودم به سؤالات عجیب و غریبی پاسخ دهم. یکی از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانی جوانها حلقهوار با من بیرون میآمدند یکی از آنها به من گفت: آیا هیچ حس کردهاید که جوانها چرا به تو علاقهمند شده و به چه علت این طور احساس نزدیکی میکنند! و خود او برای تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: بحثهای تو و پیشنهادات تو با توجه به احتیاجات روحی و مشکلات روانی مطرح میشود و به عبارت روشنتر تو با واقعبینی به شرایط روحی و جسمی ما مینگری و با حوصله و دقت، مشکلات ما را مطالعه و تا حدود امکان حل مینمایی. سید موسی صدر همزمان با این فعالیتها، در مراکز فرهنگی، مذهبی برادران مسیحی نیز حاضر میشد و برای آنان صحبت میکرد و با شخصیتهای سیاسی، علمی و مذهبی آنان وارد بحث و گفتگو میگردند، به گونهای که در مدتی بسیار کوتاه همه آنان را به شدت شیفته مذهب تشیع و خود کرده بود. بارها نویسندگان معروف و شخصیتهای بارز مسیحی مثل: «جرج جرداق» و «شکر الله حَدّاد» به وی گفته بودند که: «این فرهنگ شیعه را که شما مطرح میکنید، اگر همه مثل شما این جور آن را ارائه میدادند، الآن دیگر اثری از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور تاقی نمیماند. این فرهنگ با این ویژگیها، قابل پذیرش برای همه مردم است.» نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] : لیست کامل یاداشت های این وبلاگ : سیره اخلاقی3سیره اخلاقی2سیره اخلاقیهمراه با مردمساده زیستیجدیت دولت نهم برای ازادی امام موسی صدر[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها : دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعی لبنان
امام موسی صدر عقیده داشت شیعیان که اکثریت مسلمانان لبنان هستند و 1.200.000 نفر را تشکیل می دهند حق دارند که برای خود مرکزیتی داشته باشند زیرا همه طایفه های دیگر که پانزده طایفه اند، دارای مرکز و مرکزیت و رهبری هستند. اما دنیای عرب با این پیشنهاد بشدت مبارزه کرد؛ زیرا دنیای عرب نمی خواست مکتب و مرکزی به نام شیعه به وجود بیاید. دشمنان حتی چندین بار می خواستند که امام موسی صدر را ترور کنند. ولی امام موسی صدر به کمک شیعیان بعلبک که قویترین و رزمنده ترین شیعیان لبنان هستند توانست قدرتی بوجود آورد و دولت لبنان را تحت فشار قرار دهد تا مرکزیت شیعیان را بپذیرند. بنابراین پس از چندسال مبارزه، {در سال 1969} امام موسی صدر موفق شد که تشکیل مجلس شیعیان را در پارلمان لبنان به تصویب برساند. یعنی همچنان که دستگاه های دیگر، طایفه های دیگر، دارای مجلس و مرکز و رهبریت بودند، شیعیان نیز برای خود دارای مرکزیتی و رهبری باشند. پس از کشمکش های زیاد و مبارزه های خونین این مرکز به تصویب رسید و خود امام موسی صدر به ریاست این مرکز انتخاب شد. و این را «مجلس اعلای اسلامی شیعیان» نام گذاشتند، که البته با پارلمان لبنان فرق دارد. مجلس پارلمان چیز دیگری است. مجلس اعلای شیعیان یعنی مرکزیتی برای طایفه شیعه، که رئیس آن نیز امام موسی صدر انتخاب شد. این مجلس دارای یک هیأت شرعی از 9 نفر روحانی عالم دینی و یکی هیأت اجرایی مرکب از دوازده نفر می باشد، که توسط شیعیان انتخاب می شوند.
این اولین باری بود که شیعیان در لبنان احساس هویت و احساس شخصیت می کردند. احساس می کردند که کسی هستند و می توانند که با طرف دیگر حرف بزنند. در سال 1970، یعنی یک سال پس از تأسیس رسمی این مجلس، امام موسی صدر شدیداً وارد مبارزه شد و از دولت لبنان تقاضا کرد که به درد شیعیان جنوب لبنان برسد؛ زیرا که اسرائیل می آمد و جنوب لبنان را بمباران میکرد و مردم بیگناه شیعه کشته می شدند. خانه های آنان ویران می گردید و هیچکس به آنان توجهی نداشت.
نوشته شده توسط : مسیح لبنان
نظرات ديگران [ نظر]
تاسیس مراکز
امام موسی صدر با توجه به اندیشه عمیق خود برای حل نابسامانیهای ریشهدار در ابعاد مختلف، به سنگر مسجد و فعالیت در دبیرستانها و دانشگاهها اکتفا نکرد و اقدام به تأسیس مراکز اسلامی نمود:
مدرسة صنعتی جبل عامل
اولین مؤسسهای که وی در شهر صور بنیان نهاد «مدرسة صنعتی جبل عامل» بود. هدف او از ایجاد این مرکز آن بود که فقر و جهل را که سالها سایة شوم خود را بر سر این مردم افکنده بود از میان بردارد. چنان که تا حدود زیادی نیز در این راه موفق گردید. این مدرسه اختصاص به یتیمان و محرومان داشت. افرادی در آن نگهداری میشدند که خانوادههایشان مورد حملة اسراییل قرار گرفته و پدر و مادران خود را از دست داده بودند. این فرزندان از سن یازده تا پانزده و بیست سالگی در این مدرسة شبانه روزی، در هفت رشتة مهم فنی مثل نجاری، آهنگری، جوشکاری، برق و الکترونیک و ماشینهای کشاورزی و ... به طور رایگان تحصیل میکردند و پس از چهار سال وارد اجتماع و جذب بازار کار شده و حقوق قابل توجهی دریافت میکردند که بدان وسیله قدرت تشکیل خانواده را نیز مییافتند.
برای آشنایی بهتر و بیشتر با فعالیتهای این مدرسه و نحوة ادارة آن سخنان سردار بزرگ اسلام شهید دکتر مصطفی چمران که خود به مدت هشت سال مدیر این مدرسه بوده است توجه کنید:
«این یکی ازمدارس عالی است که در جنوب لبنان از هر جهت بینظیر است، از نظر عظمت و از نظر کیفیت درس، در اکثر سالها شاگردان اول لبنان از این مدرسه فارغ التحصیل میشدند. شاگردانی که از نظر عملی، فکری و تئوری در لبنان بینظیر بودند. شاگردانی که با کار خود در جوشکاری، تراشکاری، ماشین آلات و ... در سرتاسر لبنان سرآمد دیگران بودند. حتی من به خاطر دارم میخواستیم عدهای استاد بپذیریم، عدة زیادی از مدارس مسیحیان و حتی از اروپا آمدند، میخواستم که این استادان را امتحان کنم. برای امتحان آنان به یکی از شاگردان گفتم که آنان را روی ماشین تراش امتحان کند. شاگرد مدرسة ما که شاید سال سوم بود از استادی که از خارج آمده بود به مراتب قویتر و تواناتر بود.»
منبع درآمد مالی
«در این مدرسة محروم، برای آنکه امور خود را اداره کنیم مجبور بودیم که برای خارج کار کنیم، یعنی مثلاً در و پنجره بسازیم و بفروشیم. بنابراین، شاگردان مجبور بودند تا نیمه شب جوشکاری کنند، حتی در روزهای تعطیل نیز کار کنند. در قسمت ماشینهای تراش پیچهای بزرگ میساختیم و به خارج میفروختیم تا مقداری از خرج ما را تأمین کند. این موجب شده بود که شاگردان این مدرسه صد برابر شاگردان مدارس دیگر آزمودهتر و ماهرتر باشند، به طوری که یک شاگرد در این جا بیش از پنجاه یا شصت پیچ میساخت و حتی با چشم بسته میتوانست پیچ بسازد.»
آموزش دینی، نظامی
فعالیتهای این مدرسه تنها در بُعد آموزش رشتههای صنعتی خلاصه نمیشد، بلکه شاگردان به یادگیری مسایل دینی و مذهبی خود نیز علاقه نشان میدادند و با تشکیل نماز جماعت در کارگاه و شرکت در کلاسهای بینش دینی و احکام و ... بر آگاهیهای معنوی و مذهبی خود میافزودند در کنار همة اینها با فنون مبارزاتی و جنگهای چریکی هم آشنا میشدند. پیشرفت سریع مدرسه در فعالیتهای مذکور همه را به تعجب واداشته و رعب و وحشت در دل دشمنان انداخته بود، به گونهای که دیگر تاب تحمل آن را نداشتند و با روشهای مختلف سعی در توقف، یا به تعطیلی کشاندن آن داشتند.
در این خصوص شهید چمران چنین مینویسد:
«اسرائیل بارها این مدرسه را زیر آتشبار خویش فرو کوبید. توپهای سنگین 175 میلی متری اسرائیل در وسط مدرسه فرود میآمد... از طرف دیگر مزدوران کثیف عراق بارها به این مدرسه حمله کردند و با راکت و موشک این مدرسه را در هم کوبیدند. یعنی نه فقط دست راستیها و اسراییلیها، بلکه چپیها و کمونیستها و مزدوران عراق نیز چندین بار این مدرسه را مورد هجوم قرار دادند... در جنگهای خونینی که در میگرفت همیشه این شاگردان کوچک، اسلحه به دست میگرفتند و پشت سنگرها علیه مهاجمین میجنگیدند، و این بزرگترین افتخار آنها بود.»
تأسیس جمعیت بِرّ و احسان
این مرکز، گر چه نخست به همت والای مرحوم آیتالله شرفالدین بنیان نهاده شد اما در زمان سید موسی صدر و با اقدامات پیگیر، فعالیتهای آن به اوج خود رسید. این مرکز دارای پنج کمیسیون جداگانه به نامهای تفتیش، برنامه، مالی، تبلیغات و مجالس مذهبی است، که هر کدام فعالیتهای محولة خود را دنبال میکنند. اعضای این جمعیت که خود مردم هستند، هر ماه در حدود یک لیرة لبنان (25 ریال) به جمعیت کمک میکنند. از همین پولهای جزیی بودجة سال 1340 ش. در حدود چهل هزار لیره، معادل یکصد هزار تومان شد. این جمعیت با شعار «شیعتنا یموتون و لایسئلو بالکف» یعنی: شیعیان ما میمیرند ولی دست گدایی به سوی دیگران دراز نمیکنند، توانست در نخستین سال تأسیس خود، بیش از یکصد و بیست نفر متکدی را از کوچه و بازارها جمع کند و علاوه بر کمکهای مالی، برای هر کدام شغل آبرومندی ایجاد نمود و خود سید موسی صدر چند جلسه برنامة سخنرانی و ارشاد برای آنان گذاشت که اثر بسیار مطلوبی بر روحیه تمامی آنها داشت. جمعیت «برّ و احسان» در یک کلام چشم امید تمام محرومان و بیپناهان بود و بدون توجه به مذهب افراد (اعم از شیعه، سنی و مسیحی) به همه یاری مینمود. این روش به قدری جلب اعتماد کرده بود که مردم از هر فرقه و دسته به آن کمک میکردند که دو نمونة از آن را خود مؤسس دردمند این چنین نقل میکند:
داستان دردناک زنان
وضع آشفتة زنان و دختران در لبنان از همه اسفبارتر بود، به طوری که در آن کشور مسأله حجاب و بیحجابی زن اصلاً مطرح نبود، بلکه تنها داستان برهنگی زن و یا به تعبیر عربها (خلاعت) آنان مورد بررسی قرار میگرفت و این وضع با هیچ یک از کشورهای شرقی قابل مقایسه نبود.
این موضوع دردآور از همه چیز بیشتر سید موسی صدر را ناراحت کرده و عذابش میداد و بدین منظور هم، وی وقت زیادی برای این مهم گذاشت. او به خاطر اهمیت، ظرافت و حساسیت مسأله حدود یک سال به دنبال تحقیق و بررسی راههای مبارزه با این آفت خانمان برانداز بود تا این که در نهایت به روشی نوین و ابتکاری دست یافت که بهتر است از زبان خود او بشنویم:
«پس از یک سال مطالعه؛ عامل اصلی این بیبند و باری را در بیسوادی، تهی مغزی و دور بودن [این قبیل] زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم و فهمیدم که نخست باید سطح فکری وتربیتی آنان از جهت دینی و اخلاقی تقویت بشود. ولی دو مانع بزرگ در پیش داشتم. که عبارت بودند از:
الف: زنان لبنان بر خلاف زنان ایران در مسجد و مجالس عزاداری به هیچ وجه شرکت نمیکردند.
ب: چون شخصیت زنان به طور معمول با زیبایی، تظاهر به تجمل و مُد آمیخته بود، بدین جهت امکان نداشت به طور مستقیم به پوشش اسلامی و حجاب دعوت بشوند زیرا باعث میشد که آنها از روحانی و دعوت دینی فاصله بگیرند. نتیجة مطالعات این شد که دعوت را غیر مستقیم شروع کنیم. بدین صورت که نخست جمعیت «بِرّ و احسان» اعلام کرد که برای عضویت زنان هم در این جمعیت مانعی نیست و آنان میتوانند در فعالیتهای جمعیت حضور فعال داشته باشند.
با تبلیغاتی که انجام گرفت در مدت کوتاهی بیش از دویست نفر زن عضو جمعیت شدند و در اول سال، خودشان هشت نفر را به عنوان هیأت مدیره انتخاب کردند. به علت روح مردم دوستی و زیادی عاطفه، فعالیت زنان در امور خیریه بالا گرفت تا آن جا که برندة جایزه فعالترین عضو در سال 1339 ه ش، یکی از همان خانمها گردید.
برای تشدید و ازدیاد علاقة زنان به اهداف و افکار جمعیت، توزیع شهریة فقرا و رسیدگی به حال خانوادههای فقیر را در هر ماه دوبار بر عهدة آنان گذاشتیم. رضایت روحیای که به واسطة رسیدگی و ملاطفت با مستمندان در این خانمها به وجود آمد، شخصیت اصلی، یعنی روح انسانی را در آنها تا حدودی زنده کرد و به خوبی درک کردند که به جز «زنانگی»، «مد پرستی»، «لباس خوب پوشیدن» میتوان شخصیت دیگری هم داشت که این شخصیت عظمت، ثبات و لطف بیشتری دارد.»
ولی عمق فاجعه در این خصوص به قدری وسیع بود که با این تلاشهای هر چند چشمگیر و دقیق، اصلاح اساسی صورت نمیگرفت. به ناچار او برای مبارزه با این فساد اجتماعی تصمیم گرفت تا جبهههای مهم دیگری بگشاید و با تمام نیرو و تجهیزات لازم، از هر طرف، به سوی فساد، این دشمن خانمانسوز حملهور شود.
تأسیس خانة دختران
زنان و دختران، علاوه بر فعالیت در بخش بانوانِ «جمعیت بِرّ و احسان»، در سه مؤسسة مهم دیگر که باز به همت سید موسی صدر، برای آنان راهاندازی شده بود، به کار و کوشش پرداختند. یکی از آنها مدرسهای به نام «بیت الفتاه» یعنی (خانه دختران) بود. در این مکان به دختران بیسرپرست و فقیر، خیاطی و هنرهای دستی دیگر آموزش میدادند. آنها پس از اتمام دورة تحصیل در این مدرسه، با دستهای پر و با ایجاد کارگاه خیاطی و هنری در منزل، امور زندگی خود و نزدیکان را به خوبی تأمین میکردند.
آموزشگاه پرستاری
سید موسی صدر مرکز دیگری نیز برای بانوان دایر کرد به عنوان «آموزشگاه پرستاری». در این آموزشگاه دخترانی که مدرک دیپلم گرفته بودند، پذیرفته میشدند و زیر نظر استادان باتجربه، آموزش پرستاری میدیدند و پس از فارغ التحصیل شدن به مراکز بهداشتی، درمانی و بیمارستانها اعزام میشدند و در عین حالی که برای خود و خانواده مایة امید و زندگی بودند در آن مراکز به محرومان و بیچارگان خدمت میکردند.
مرکز پزشکی
این مرکز به نام «مدینه الطب» شهرت یافته، و تا به حال اقدامات وسیع و مهمی را در خصوص امور بهداشتی و درمانی به انجام رسانده است و در بسیاری از قراء و قصبههای جنوب لبنان که سالها مردمش از همه چیز محروم مانده بودند، درمانگاه و مرکز بهداشتی دایر نموده است. پس از راهاندازی این مرکز درمانی بزرگ، آموزشگاه پرستاری نیز زیر نظر این مرکز اداره شد.
مؤسسة قالیبافی
سید موسی صدر برای تأسیس این مرکز به ایران سفر کرد و در شهر کاشان با قالیبافهای ماهر و سابقهدار به تبادل نظر نشست و یکی از اساتید این صنعت را با خود به لبنان برده و وی را جهت آموزش زنان مدت چند سال در لبنان اقامت داد. با تشکیل کلاسهای آموزش قالیبافی توسط وی، بانوان بسیاری این صنعت را به خوبی یاد گرفتند، چنان که بعد از اندکی این مراکز آموزشی، یکی از مراکز سرنوشتساز برای قشر بانوان ودیگر محرومان به حساب آمد و به خاطر همین اهمیت، زیر نظر شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران اداره میشد. بیش از 300 دختر از منطقة جبل عامل در این مرکز آموزشی، مشغول یادگیری قالیبافی بودند. بعد از تمام دورة لازم در آن مرکز، وسایل قالیبافی در اختیار آنها گذاشته میشد و آنان در منزل خود به کار ادامه میدادند و در برابر، دستمزد دریافت میکردند. این قالیها توسط مؤسسه در فروشگاههای مخصوص به فروش میرفت و با سود آن، عملیات حیاتی در راه بهبودی اوضاع محرومان و بیسرپرستان انجام میگرفت.
همشیره هم سیره
در کنار فعالیتهای سید موسی صدر در خصوص زنان لبنان، تلاشهای شبانه روزی خواهر گرانقدر وی نباید مورد غفلت و فراموشی واقع شود. این شیر زن خستگی ناپذیر، همواره مایة امید و دلگرمی سید موسی بوده و در پیشبرد کارهای مربوط به زنان در آن کشور، نقش تعیین کنندهای داشته است. وی هم اینک نیز در راستای ادامة فعالیتهای برادرش، مدیریت برخی از این مؤسسات را به عهده دارد و در هر سال با تلاش و تحت سرپرستی ایشان هزاران فرزند یتیم و بیسرپرست نگهداری و تربیت میشوند و صدها دختر و پسر جوان با همدیگر تشکیل خانواده داده، و با رفتار و کردار اسلامی وارد جامعة اسلامی لبنان میشوند. خانم ربابة صدر شرف الدین به خاطر تلاشهای بیدریغ و مخلصانهاش در میان مردم لبنان از احترام و منزلت ویژهای برخوردار است و به عنوان الگو برای زنان مسلمان کشورهای اسلامی مطرح هستند.
حوزة علمیه
یکی دیگر از حرکتهای مهم و ماندگار سید موسی صدر، راهاندازی مرکز فعال دیگری است که به نام «معهد الدراسات الاسلامیه» (مرکز بررسیهای اسلامی) معروف است. با توجه به نیاز ضروری و همیشگی مردم به عالمان و مبلغان آگاه و مسؤولان، این مرکز اسلامی در تربیت طلاب علوم دینی، اهتمام شدیدی از خود نشان میدهد و علاوه بر لبنان، عدة زیادی از کشورهای آفریقایی، افغانستان، اندونزی و چین، تایلند، ژاپن و ... در آنجا درس طلبگی میخوانند. افراد بیشماری نیز از این مرکز فارغ التحصیل گشته و به کشورها و شهرهای خود باز گشتهاند. هم اکنون در بسیاری از کشورهای افریقایی، توسط تربیت یافتگان همین حوزه علمیة، معارف اسلام راستین و مکتب تشیع رواج پیدا میکند. شهید بزرگوار سید عباس موسوی دبیر کل حزب الله لبنان تنها یک نمونه از پرورش یافتگان این حوزة علمیه است. وی به تشویق سید موسی صدر وارد این مرکز شد و پس از اتمام دورة کامل آن به نجف اشرف هجرت کرد. این مدرسة علوم دینی با معماری زیبایی ساخته شده و در کنار دریای مدیترانه، در شهر صور قرار دارد البته مؤسسات و مراکز مختلفی که به همت و رهبری سید موسی صدر ساخته شد، به نام را نمیتوان در همین هفت مورد خلاصه کرد، چنان که مؤسسات مهم دیگری «دارالایتام»، «سازمان زنان»، «کلاسهای مبارزه با بیسوادی»، «کودکستان»، «خانة معلولین و درماندگان»، «مدرسة نمونة دختران»، «باشگاه ورزشی جوانان» و «مرکز علمی تحقیقی لبنان» نیز در نتیجة تلاشها و جان فشانیهای او به ثمر رسیدکه توضیح و تفضیل این همه مجال دیگری است.
هجرت به لبنان
از مسجد تا مدرسه
سید موسی صدر پس از ورود به کشور لبنان، شهر «صور» را برای ایفای مسئولیت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گردید. این مسجد باشکوه به دست توانای مجاهد کبیر آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین تأسیس شده بود و از در و دیوار و فضای عطرآگینش هنوز خطبههای روحانگیز آن عالم نستوه به گوش جان میرسید. دو سالی میشد که آن مسجد امام و هادی خود را از دست داده و چشم به راه شخصیتی دیگر نشسته بود، تا دوباره نشاط و تحرک را در آن به وجود آورد. ورود سید موسی صدر به شهر صور به این انتظار پایان داد و جنب و جوش دیگری در آن به پا نمود.
سید موسی صدر با مطالعه دقیق اوضاع، به خوبی دریافت که ریشه اصلی همه این گرفتاریها، فقر فرهنگی و اقتصادی است. از این رو، بیش از آنکه طبق روش سنتی و معمول، مردم و جوانان صور را «امر به معروف و نهی از منکر» کند، روش ابتکاری در پیش گرفت. نخست درصدد برآمد تا زمینههای هدایت و تقوا وپذیرش امر به معروف و نهی از منکر را در وجود مسخ شده آنان ایجاد کند، آنگاه با یک برنامهریزی اساسی نخست به جنگ فقر فرهنگی رفت و علاوه بر ایراد سخنرانی و تشکیل کلاسهای منظم در دبیرستانها و مراکز فرهنگی و هنری دیگر، با جوانان روشنفکران آن سامان ارتباط نزدیک برقرار نمود.
وی با سخنان رسا و روشنگرانه خود، پوچی فرهنگ غرب و مادیگری را برای آنان توضیح داد و با الهام از قرآن، سنت و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) منطق اسلام را به عنوان قویترین و پرمحتواترین منطق روز معرفی کرد. جوانان که تا آن روز ندیده و باور نمیکردند که یک روحانی و رهبر مذهبی این چنین با سیمایی گشاده در برابر آنها بایستد و مانند پدری مهربان با آنان سخن بگوید، شیفتهاش شدند. به علاوه آنها به قدری از معارف اسلام و تشیع فاصله داشتند که نمیتوانستند قبول کنند این سخنان از منابع دین مقدس اسلام و تشیع گرفته شده است، زیرا حیرتزده از وی سؤال میکردند:
«حرفهای شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیدهایم» و او با مهربانی دست بر دوش جوانان میگذاشت و در پاسخ میگفت:
«آیات و احادیث پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) که برای شما خواندم بهترین گواه زنده است که این مطالب از آن اسلام است.»
سید موسی هر چند که در شهر صور سکونت داشت، ولی هفتهای دو روز، برای سخنرانی در دبیرستان «عاملیه» به بیروت سفر میکرد و دبیران و دانشآموزان آن جا را نیز از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب مینمود و با گفتار و کردار دلپسند خود همه را بیاختیار شیفته معارف الهی و مکتب امام معصوم (ع) میکرد.
او با بردباری و سعه صدر تمام، در راه ایفای مسئولیت سنگین خود، کوچکترین هراسی به دل راه نمیداد و از توبیخ و استهزای کسی دل آزرده نمیگشت، چنان که خود وی آن صحنهها را این چنین به تصویر میکشد:
«برای تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانی در هفته برای دانشآموزان و فرهنگیان در دو مؤسسه فرهنگی بزرگ شیعه لبنان «الکلیه الجعفریه» و «الکلیه العاملیه» شروع کردم. در روزهای اول قیافههای استهزاء آمیز ولبخندهای تحقیر [آمیز] پارهای از جوانها غیر قابل تحمل بود. حق هم داشتند، کتابها و رسالههای گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانههای لبنان فراوان، مورد مطالعه جوانان قرار میگرفت. چند ماه گذشت... روزها و ساعاتی سنگین بود مجبور بودم به سؤالات عجیب و غریبی پاسخ دهم.
یکی از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانی جوانها حلقهوار با من بیرون میآمدند یکی از آنها به من گفت: آیا هیچ حس کردهاید که جوانها چرا به تو علاقهمند شده و به چه علت این طور احساس نزدیکی میکنند! و خود او برای تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: بحثهای تو و پیشنهادات تو با توجه به احتیاجات روحی و مشکلات روانی مطرح میشود و به عبارت روشنتر تو با واقعبینی به شرایط روحی و جسمی ما مینگری و با حوصله و دقت، مشکلات ما را مطالعه و تا حدود امکان حل مینمایی.
سید موسی صدر همزمان با این فعالیتها، در مراکز فرهنگی، مذهبی برادران مسیحی نیز حاضر میشد و برای آنان صحبت میکرد و با شخصیتهای سیاسی، علمی و مذهبی آنان وارد بحث و گفتگو میگردند، به گونهای که در مدتی بسیار کوتاه همه آنان را به شدت شیفته مذهب تشیع و خود کرده بود. بارها نویسندگان معروف و شخصیتهای بارز مسیحی مثل: «جرج جرداق» و «شکر الله حَدّاد» به وی گفته بودند که:
«این فرهنگ شیعه را که شما مطرح میکنید، اگر همه مثل شما این جور آن را ارائه میدادند، الآن دیگر اثری از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور تاقی نمیماند. این فرهنگ با این ویژگیها، قابل پذیرش برای همه مردم است.»
سیره اخلاقی3سیره اخلاقی2سیره اخلاقیهمراه با مردمساده زیستیجدیت دولت نهم برای ازادی امام موسی صدر[عناوین آرشیوشده]