: منوي اصلي :
صفحه اصلي پست الكترونيك پارسي بلاگ درباره من
: درباره خودم :
مسیح لبنانموسی چهل شب شد تو سی شب وعده کردی
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
فقط خدا رو عشقهکیمیاخانه عشق The House Of Loveانتظارlovelyیعسوبپاتوق جوانانطلبه جوان : لوگوي دوستان من : : آرشيو يادداشت ها : دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید اصلاح نظام حوزه جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:2 عصر اصلاح نظام حوزه یکی دیگر از حرکتهای ارزشمند و تاریخی سید موسی صدر و دوستانش در حوزه علمیه قم، موضعگیریها و اقدامات فداکارانه آنان در مورد «اصلاحات اساسی در حوزه» بود. آنها با یک جهش صادقانه و دردمندانه، دست به تدوین «طرح مقدماتی اصلاح حوزه» زدند که به دلیل بیتوجهی و کارشکنی برخی از کوتهنظران و سادهلوحان، کوچکترین استقبالی از آن به عمل نیامد. در این مورد آیتالله ناصر مکارم شیرازی چنین اظهار میدارد: «... در زمان مرجعیت حضرت آیتالله بروجردی این مسایل (اصلاح حوزه) مطرح بود مخصوصاً طرحهایی به وسیله دوستان فاضل جوان در آن زمان امثال امام موسی صدر و شهید دکتر بهشتی و جمعی از مدرسین بزرگ فعلی برای گامهای اولیه اصلاح حوزه تهیه شده بود، ولی بر اثر آماده نبودن افکار به دست فراموشی سپرده و مایه سرخوردگی همه دوستان گردید.» نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] پیمان زندگی جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:1 عصر پیمان زندگی سید موسی صدر در سال (1334) شمسی به فکر تشکیل خانواده افتاد تا با انتخاب همسری همراه و شایسته، به زندگی سرتاسر تلاش خود جلوه دیگری بخشد. زندگی و همراهی با طلبهای تلاشگر و فداکار، ایثار و بردباری بسیار میخواهد، زیرا روحانی متعهد و آگاه همیشه در مسیر حوادث تلخ روزگار قرار دارد و بیشتر اوقاتش در ستیز با جور جباران و ستم پیشگان صرف میشود و زندانها، تبعیدها و صدها مظلومیت طاقتفرسای دیگر را به همراه دارد. کسی که قصد زندگی و همگامی با چنین شخصیتهایی را دارد باید از روح بلند و انگیزه والای الهی بهرهمند باشد. سید موسی صدر مدتی به دنبال خانوادهای بود که چنین اوصافی را در همسر آینده او شکوفا کرده و وی را آماره نقشآفرینی در میدانهای:«تربیت فرزند» ، «شوهرداری» و «مبارزات اجتماعی» نموده باشد. او در سن 28 سالگی به این آرزو تحقق بخشید و با دختر خانوادههای اصیل و مذهبی (نوه مرحوم آیتالله العظمی حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل) پیوند زناشویی و تعهد و تقوا بست که حاصل این وصلت مبارک در سالهای بعد، علاوه بر موفقیتهای بارز معنوی، سیاسی و اجتماعی ، دو پسر و دو دختر به نامهای صدرالدین، حمید، حورا و ملیحه شد. وی پس از حدود یک سال اقامت در قم در حالی که صاحب یک فرزند پسر به نام «صدر الدین» شده بود همراه خانواده خود عازم کشور عراق گردید و ضمن شرکت در دروس حوزه علمیه نجف به تدریس فقه، اصول و فلسفه ادامه داد. نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] هجرت به نجف جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:1 عصر هجرت به نجف پس از رحلت پدر، در همان سال بی درنگ برای تکمیل آگاهیهای فقهی، اصولی و 000 و به خاطر درک محضر علمی و اخلاقی استادان بزرگ حوزه نجف، آهنگ سفر به آستان قدس امیرالمؤمنین کرد و با مشورت و حمایت آیتالله العظمی بروجردی (قدس سره) و به قصد اقامت در نجف اشرف، به سوی کشور عراق حرکت نمود و تا سال 1337 شمسی 1378 قمری در آن شهر علم و معرفت، مشغول کسب و دانش و بینش شد و در این مدت از محضر اساتید و مراجع بزرگی چون آیات عظام: سید محسن حکیم (فقه) شیخ مرتضی آل یاسین (فقه) سید ابوالقاسم خویی (اصول) سید عبدالهادی شیرازی (فقه) آقا شیخ حسین حلی (فقه) آقا شیخ صدرا بادکوبهای (اسفار ملاصدرا) سید محمود شاهرودی (فقه) استفاده کامل نمودو در ضمن شرکت در درسها به یادداشت برداری پرداخت و چندین رساله در موضوعات مختلف فقهی و اصولی تقریر نمود. به علاوه جلسه بحث پربار و عمیقی در فقه، اصول و فلسفه با پسر عمو و شوهر خواهرش شهید آیتالله سید محمد باقر صدر و آیتالله سید محمد علی موحد ابطحی برقرار کرد و در کنار این همه به تدریس کتب رسائل، مکاسب و شرح منظومه ملاهادی سبزواری پرداخت. چنان که آیتالله مسلمی اظهار میداشت: پس از هجرت آقا موسی به نجف، او نیز به آن شهر علم و حکمت هجرت نمود و در جلسه درس فلسفه استادش آقای صدر شرکت جست. اجتهاد جواهری سید موسی صدر در حوزه علمیه نجف نیز همانند، قم، در میان دوستان همدرس و همبحث خود، همچنان برتری علمی خویش را حفظ نمود و با نبوغ و استعداد حیرتانگیز خود، همه را به شگفتی و غبطه واداشت. این موضوع به گونهای بود که هرگاه دوستان هم سطح در محافل علمی و در جلسات درس و بحث با گفتار محکم وی مواجه میگشتند، بیاختیار شیفته قدرت علمی و اندیشه وی میشدند. بزرگان و مراجع تقلید نجف نیز برای شخصیت جامع و کامل وی احترام خاصی قایل بودند و با چشم عظمت و امید به او نظر میکردند.حتی مرحوم حضرت آیتالله العظمی خوئی که در درس خود اجازه اشکال به هیچ کس نمیداند به عنوان تجلیل از شخصیت سید موسی صدر به گفتار و ایرادهای او با دقت تمام گوش فرا میدادند. چنان که ایشان در جلسهای اظهار داشته بودند که من به قدری به آقای موسی صدر امیدوارم که اگر او دو سه سال دیگر در نجف بماند یکی از بزرگترین شخصیتهای ارزنده علمی شیعه خواهد شد و و هنگامی هم که سید موسی تصمیم به عزیمت به لبنان میگیرد و به آن کشور میرود، آیتالله خوئی همواره تأسف میخوردند و مرتب اظهار میداشتند که ای کاش من او را نشناخته بودم. همه اینها حکایت از آن داشت که او به درجه والای اجتهاد نایل آمده است ولی نه آن اجتهاد مصطلح و مرسومی که بسیاری خود را بدان دلخوش کرده بودند بلکه اجتهاد وی نشأت گرفته از فقه سنتی و الهام یافته از اجتهاد جواهری بود که او را همانند «محقق اردبیلیها» و «شیخ انصاریها» و... تبدیل به یک فقیه زمانشناس آگاه و درد آشنای دوران کرده بود. او علاوه بر داشتن ملکه خلوص، تقوا و زهد که برای هر مجتهد ضروری است، دارای زیرکی، هوش و فراست فراوانی بود که به وی توان آن را میداد تا رهبری و هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی را به عهده بگیرد. در تأیید و شناسایی این بُعد از شخصیت سید موسی صدر همین بس که مرحوم حضرت آیتالله العظمی سید محمد باقر سلطانی طباطبایی -استاد اغلب مراجع فعلی- در بخشی از مصاحبه خویش پیرامون شخصیت علمی سید موسی صدر چنین بیان داشت: «... آقا موسی جزو شخصیتهای بارز علمی نجف بود، منتهی ایشان اولاً جوان بود و ثانیاً گرفتار لبنان گردید. اگر آقا موسی به لبنان نمیرفت و چند سال در نجف میماند جزو مراجع مسلم نجف میگردید. آقا موسی به قدری مورد توجه عمومی حوزه نجف قرار گرفته بود که گفته میشود «فضلای قم افضل از فضلای نجف هستند.» او قویتر از اغلب آقایان مراجع امروز هم بودند... نه تنها با معنایی که امروز از اجتهاد میشود، ایشان حتماً مجتهد بودند و بلکه به معنای قدیمش هم مجتهد بودند. آقا موسی مرد فاضلی بود، حیف که بهرهگیری نشد... به نظر من آقا موسی بر اخوی بزرگترشان مرحوم حاج آقا رضا هم مقدم بود. یعنی اگر مانده بود جلو میافتاد... او حتی اگر در قم میماند و به نجف هم نمیرفت الان جزو مراجع بزرگ شیعه میبود...» دیدار بستگان بیست و هفت بهار از عمر سید موسی و دو سال از اقامتش در شهر نجف اشرف میگذشت، که به دیدار لبنان سرزمین خاطرهها شتافت و با بستگان خویش در «صور» «شحور» و «معرکه» آشنا شد. چه دیدار دلانگیز و در عین حال حزنآوری! تا به حال هر چه در مورد لبنان و شهرهای جبل عامل میدانست همه درقالب شنیدنیها و یا خواندنیها بود ولی «شنیدن کی بود مانند دیدن»؟! امروز تمام قصههایی را که در مورد فقر و محرومیت و مظلومیت آنان در کتابها خوانده و یا از پدر و فامیلها شنیده بود با چشم خود مشاهده میکرد و به مسؤولیت دیرینهای که در قبال این گونه مسایل و مشکلات بر دوش خود احساس میکرد میاندیشید، و از فقر فرهنگی و اقتصادی مردم این سرزمین کهن، غنی و اصیل، حزن و اندوهی بیپایان بر دل و جانش سایه میافکند. سید موسی در این سفر تاریخی که در سال 1334 ه ش برابر 1374 ه ق اتفاق افتاد، به واقعیتهای مهمی دست یافت که شاید تا آن روز، غافل از همه آنها بود. دیدار مردم کوچه و بازار این سرزمین مظلوم و شخصیتهای مذهبی و سیاسی آن، خاطرههای احساس برانگیزی در وی پدید آورد و بر تجربیات تاریخی او افزود. در حضور پدر پیر لبنان یکی از رخدادهای مهم و به یاد ماندنی وی در این سفر، ملاقات با دانشمند توانا و مجاهد «سید عبدالحسین شرفالدین» بود. شخصیت شکستناپذیری که نامش در صدر رجال سیاسی و مذهبی استقلال لبنان همانند آفتاب میدرخشد و نقش اساسی او در بسیج مردم لبنان علیه استعمار فرانسه، بر کسی پوشیده نیست. سید موسی در این دیدار، با تمام بنیه علمی و حوزوی خود، سخت تحت تأثیر جلال و شخصیت علمی، اخلاقی و سیاسی آن مرد بزرگ قرار گرفت. او خود را در حضور مردی احساس میکرد که تک تک موهای صورتش در راه مبارزه با ظلم و جور و نفاق سفید شده بود و از تمامی سلولهای بدنش شعار «مرگ بر فرانسه و مرگ بر ستمگر» به گوش میرسید. سید موسی خشم تمامی لبنان را در مشتهای گره شده آن حکیم فرزانه به آشکار میدید. او پیش روی خود، پدر پیر لبنان را نظاره میکرد که با سراسر وجود، در تمامی جبهههای نظامی، سیاسی، اقتصادی فرهنگی و تبلیغی، یک تنه حضور فعال داشت. پیر استوار قامتی که با استعمارگران غارت پیشه ستیز میکرد و با شخصیتهای برجسته اهل سنت در دانشگاه الازهر مصر وارد بحثهای علمی و اعتقادی میشد، و در سنگر مسجد و محراب، به ارشاد مردم میپرداخت و در عین حال در تأسیس مراکزی که به نحوی فقر اقتصادی و نیازمندیهای ضروری مردم لبنان را برطرف میکرد لحظهای درنگ روا نمیداشت. سید موسی از استاد پیر، زندهدل و هوشیار خود که تنها لحظاتی چند به محضر وی راه یافته بود، درسها و اندوختههای حیاتی فراوانی گرفت که تا آن زمان در هیچ مکتب، مدرسه و دانشگاهی با آنها برخورد نکرده بود. در اینجا بود که به معنای درست فرمایش پیامبر بزرگ اسلام رسید که فرمود: «نگاه کردن به سیمای عالم عبادت است» و یا «زیارت کردن عالمان در نزد خداوند بهتر و دوستداشتنیتر از هفتاد بار طواف کعبه و افضل از هفتاد حج و عمره مقبول است.» انتصاب تاریخی در آن حال که سید موسی خود را شیفته برخوردهای حکیمانه و بزرگوارانه استاد بزرگ سید شرفالدین میدید و از حرکت دستها، کیفیت نشستن، نحوه نگاه کردن و سخن گفتن او الگو میگرفت، عالم تیزبین آیتالله سید شرفالدین نیز به مهم دیگری میاندیشید. او که خود را در شرف کوچ از این دنیای فانی به سوی رحمت و لقای جاودانی محبوب میدید، سخت در تکاپوی یافتن جانشینی دریا دل برای پس از خود بود. از صحبتها و سؤال و جوابهایی که بین او و سید موسی در این جلسه رد و بدل شد، وی به نبوغ، مزایای علمی، طرز تفکر، سجایای اخلا قی و قدرت رهبری صدر، بیش از پیش آگاه گردید. وضعیت جلسه چنین وانمود میکرد که پدر پیر لبنان به گمشده خویش دست یافته و سید موسی را برای رهبری آینده لبنان پسندیده است. او عالمی تیزهوش و دوراندیش بود و در انتخاب افراد برای مسؤولیتها، آن هم چنین سمت ظریف و با عظمتی، خیلی سختگیر و مشکلپسند بود و از آنجایی که با تمام شخصیتهای مذهبی، سیاسی در حوزه علمیه نجف، قم و لبنان تماس داشت قبلاً همه آنها را ارزیابی کرده بود. حتی با افراد سرشناس اهل سنت در مصر و لبنان و... نشست و برخاست علمی داشت. که همه اینها وی را در این میدان (عالمشناسی و رهبرگزینی) سرآمد دوران کرده بود. تصمیم و انتخاب او، با شتابزدگی نبود، بلکه نتیجه سالها تلاش و تحقیق بود. به طوری که بعدها نیز در هر محفل و مجلس که فرصت مییافت بیدرنگ لیاقت و فراست و خصوصیات بارزو جامع سید موسی را مطرح میکرد و مردم را با شخصیت ممتاز او آشنا میساخت. سید موسی پس از آن ملاقات کوتاه و دید و بازدیدهای به یاد ماندنی، سرزمین لبنان را به سوی کشور ایران ترک کرد و برای ادامه تحصیل، دوباره در حریم حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم برای خود مسکن گزید. بلافاصله در جلسات درسی فقه و اصول آقایان مراجع حاضر شد و برنامههای تحصیلی و تحقیقی خود را که قبلاً با همبحثهای خود داشت دوباره در این حوزه مقدس از سر گرفت. نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] تحصیل در دانشگاه جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:0 عصر تحصیل در دانشگاه سید موسی صدر در کنار تحصیل و تدریس درسهای حوزه، برای ورود به دانشگاه در آزمون کنکور سراسری شرکت میجوید و پس از موفقیت در آزمون ورودی در مهر ماه 1329 در دانشکده حقوق تهران مشغول به تحصیل میشود و نهایتاً در تاریخ خرداد ماه 1332 با اتمام پایان نامهای تحت عنوان «ترجمه شروط و صحه آن» و با کست نمره (بسیار عالی) به اخذ درجه لیسانس حقوق اقتصادی نایل میآید. وی همچنان از روح بلند و استعداد سرشار خود کمک میگیرد و در حالی که تسلط کامل به دو زبان فارسی و عربی داشت، به فراگیری زبانهای فرانسه و انگلیسی همت میگمارد و در این راه نیز پیروز و سربلند بیرون میآید. او فرصتهای طلایی دوران جوانی را به آسانی از دست نمیدهد و از لحظههای هر چند کوتاه آن استفادههای بلند و پایدار مینماید. سید موسی، سخت در تکاپوی آن است تا از هر دانش و مهارتی که به شکلی میتواند گره گشا و راه رهایی مشکلات مردم باشد، سهم وافری داشته باشد تا در آینده برای از بین بردن فقر فرهنگی،اعتقادی، اخلاقی انسانها به بهترین شکل از آن بهره برداری کند. آیینه تمام نمای تاریخ او به شدت سرگرم درس و بحث و تحقیق پیرامون اندوختههای حوزوی و دانشگاهی خود است، اما این بدان معنا نیست که آن تلاشها وی را از پرداختن به مسایل اجتماعی و سیاسی روزگار خویش به کلی غافل نموده باشد. به همین خاطر نیز، به کسانی که درد دین داشتند و برای سربلند مردم از جان مایه میگذاشتند، ارادت عجیبی از خود نشان میداد. او به «نواب صفوی» رهبر فداییان اسلام عشق میورزید و احترام خاصی برای این گروه انقلابی قایل بود. بیت آیتالله الظمی سید صدرالدین صدر از آن خانههای انگشت شماری بود که فداییان اسلام در آن احساس عزت و آرامش میکردند رفت و آمدهای پرشور اعظای این گروه از جان گذشته به این بیت شریف، سید موسی را به یاد مبارزههای خستگی ناپذیر تبار پاک و سلحشورش میانداخت. وی در سیمای نورانی «نواب صفوی» و یارانش، قامت استوار «مدرسها» و «شیخ فضل الله نوریها» را میدید و شعارها و سخنرانیهای آتشین نواب، خطبههای خطیب ربذه (ابوذر غفاری) را به یاد او میآورد. چهره گلگون و قامت رسای نواب صفوی و یاران، در آن دوران سیاه، سیمای پر فروغ تمام شهیدان اسلام در طول تاریخ را مجسّم میکرد.گویی که محشر برپا شده است و شهیدان در یک صف ایستادهاند و سید موسی همه را در یک نگاه و در یک پرده درخشان مینگرد. به یقین این احساس پاک اختصاص به سید موسی نداشت، بلکه هر طلبه جوان و دردمندی کافی بود تنها یک بار با سیمای حیات افروز نواب روبه رو گردد و بیاختیار شیفته و شیدای آن مرد الهی و آرمان او قرار گیرد. نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] ورود به حوزه عشق جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 2:59 عصر ورود به حوزه عشق هر چند وی همپای گذراندن درسهای دبستان و دبیرستان، به دروس حوزوی نیز میپرداخت ولی شروع به تحصیل تمام وقت او در حوزه علمیه قم از سال 1360 ه ق مقارن 1320 ه ش اغاز شد. تحصیلات حوزوی سید موسی در قم، بیش از یک دهه به طول انجامید. وی پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح متوسط و عالی، در درس خارج فقه و اصول و فلسفه استادان نامی و بزرگ حوزه شرکت جست که برخی از آنها عبارتند از: سطح مقدم و مأخر: الف: ایتالله سلطانی طباطبایی و شیخ عبدالجواد جبل عاملی (شرح لمعه) ب: آیتالله علوی اصفهانی و شیخ حسینعلی منتظری (مطول) ج: آیتالله محقق داماد و حضرت امام خمینی و سلطانی طباطبایی (رسائل) د: آیتالله سلطانی طباطبایی و محقق داماد و جبل عاملی (مکاسب) ه: آیتالله جبل عاملی و محقق داماد (کفایه الاصول) خارج فقه: الف: آیتالله سیداحمد خوانساری ب: آیتالله حجت کوهکمرهای ج: آیتالله سید صدرالدین صدر (پدرش) د: آیتالله محقق داماد ه: آیتالله امام خمینی (خیلی کم در درس ایشان شرکت کرد) و: آیتالله سید کاظم شریعتمداری خارج اصول: الف: آیتالله محقق داماد فلسفه: الف: آیتالله علامه طباطبایی (اسفار اربعه و نقد دیالکتیک) ب: آیتالله سیدرضا صدر (برادرش منظومه سبزواری) خاطرهای از دوستان او با استفاده از محضر اکثر بزرگان در حوزه و در اثر تلاش و کوشش و پشتکار کمنظیر، خیلی زود به مراحل والایی از نبوغ و شکوفایی دست یافت و بیش از سایر دوستان در حوزه درخشید و نامش آوازه آفاق شد. در بخشی از حاطرات آیتالله سید رضی شیرازی، به این نکته تاریخی چنین اشاره شده است: «... من درست به خاطر دارم که در سال 1365 ه ق، یعنی متجاوز از نیم قرن پیش مرحوم آیتالله العظمی شیخ الفقها، شیخ محمدکاظم شیرازی، به قصد زیارت آستان قدس رضوی به ایران آمدند و در قم به منزل مرحوم آیتالله فیضی وارد شدند. دید و بازدید علما و فضلا زیاد بود ولی به علت مناسبات خانوادگی معظم له با مرحوم آقای سیداسماعیل صدر - جد آقا موسی صدر - دیدار بیشتری داشتند و در واقع میتوان گفت اغلب روزها به دیدار شیخ میامدند. مرحوم شیخ محمد کاظم مرد بحّاثی بود و هیچ وقت دیده نشده بود که مجلس ایشان خالی از بحث علمی باشد و در واقع روش ایشان در این امر، پرورش روح جستجوگر طلاب بود و از همین باب بود که هر وقت آقا موسی میآمدند شیخ او را به صحبت علمی میکشیدند... من احساس میکردم که مرحوم شیخ در این بحث و برخوردها با آقا موسی، از درک علمی این طلبه جوان مبتهج و مسرور میشود، و بالاخره مرحوم شیخ ذوق و فهم و شعور علمی ایشان را مورد تحسین قرار میدادند و آتیه درخشانی برای ایشان پیشبینی میکردند...» آیتالله ناصر مکارم شیرازی هم که آن ایام در یکی از این جلسات حضور داشت در بخشی از خاطرات خویش، موضوع را این گونه بیان میدارد: «... فراموش نمیکنم که مرحوم آیتالله آقا شیخ محمد کاظم شیرازی که از اعاظم علمای نجف بودند، به قم سفری کرده بودند. ایشان از کسانی بود که جزء مدرسین درجه اول حوزه نجف محسوب میشد... دوستان گفتند که برویم و با ایشان دیدار کنیم. آقا موسی صدر بود، عدهای از دوستان بودند، بنده هم در خدمتشان بودم... آقای صدر اشکال مهمی را در بحث استصحاب مطرح کردند. مرحوم آیتالله شیرازی جواب دادند. آقای صدر قانع نشدند و مقاومت کردند مرحوم آقای شیرازی هم جواب دادند تا این که بحث به جایی رسید که هرگز فراموش نمیکنم. آیتالله شیرازی گفتند که من بیش از این توانایی دفاع کردن از این مطلبی که مرحوم آخوند در حاشیهاش گفته را ندارم. البته ایشان کاملاً دفاع میکرد زیرا میخواست که کلام مرحوم آخوند خراسانی را تقویت کند ولی به جایی رسید که دید اشکال این طلبه جوان (امام موسی صدر) وارد است و اعتراف کرد. این مسأله هم تواضع و بزرگواری آن مرد بزرگ را در مقابل یک طلبه جوان آن روز نشان میدهد و هم استعداد فوقالعاده آقای صدر را. به همین دلیل بود که آقای صدر با سرعت پیش رفتند و یکی از فضلای بنام و مجتهدین و صاحب نظران حوزه شدند...» تدریس و تربیت شاگرد سید موسی صدر در کنار تحصیل خارج فقه و اصول به تدریس مقدمات و سطح نیز اشتغال داشت. از جمله کتاب با ارزش «شرح لمعه» را برای شاگردانی چند که در حوزه از برجستگی خاصی نیز برخوردار بودند، تدریس میکرد و در ارائه مسایل مهم و پیچیده آن، با بیانی شیوا و گیرا همه را سخت به تعجب و تحسین وا میداشتو در سایه پشتکار شبانهروزی، توانست در مدت کوتاهی خود را در صف اساتید حوزه علمیه قم جا دهد، و پس از چندی به تدریس فقه و اصول منطق و فلسفه نیز بپردازدو کتب درسی حوزوی مانند: «مُطَوَّل»، «قوانین»، «رسائل» و «مکاسب» را تدریس نموده و شاگردان فاضلی را تربیت کند که اسامی بعضی از آنان که تا کنون شناسایی شدهاند به شرح زیر است: آیتالله علی اکبر هاشمی رفسنجانی آیتالله حاج شیخ یوسف صانعی (مرجع تقلید) آیتالله حاج شیخ علی اصغر مسلمی کاشانی (مدرس حوزهعلمیه قم) حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد حجتی کرمانی (محقق و نویسنده) حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین بهجت (شفق) شاعر، نویسنده و امام جمعه محترم اردکان حجتالاسلام و المسلمین زین العابدین قربانی محقق و نویسنده و امام جمعه محترم لاهیجان حجتالاسلام و المسلمین سید محمد غروی رئیس حوزه صور و نماینده محترم رهبری درصور حجتالاسلام و المسلمین سید عیسی طباطبایی، نماینده محترم رهبری در بیروت. دوهمنام و همگام همنشین و همدرس خوب در رشد و تربیت علمی و اخلاقی نقش به سزایی را به عهده دارد. هم نشین تو از تو به باید تا تو را عقل و دین بیفزاید از این رو سید موسی صدر نیز، از ابتدای دوران طلبگی سعی بر آن داشت، تا در این سفر پرماجرا، برای خود هم درسهای خوب، با صفا و لایق پیدا کند. پدر وی (آیتالله سید صدرالدین صدر) با عالمان بزرگ حوزه، از جمله دانشمند وارسته و بزرگوار «آیتالله سید احمد شبیری زنجانی»جلسه بحث و تحقیقی داشت. آنان هر روز در خانه همدیگر جمع میشدند و آرا و افکار مجتهدان بزرگ گذشته و حال را در فقه و اصول و 000 مورد نقد و بررسی قرار میدادند. این رفت و آمدهای علمی، سبب شد که سید موسی صدر با فرزند برومند آن عالم زاهد آشنا بشود. این جوان پرشور نیز که اسمش سید موسی بود، پیش از سید موسی صدر به کاروان حوزویان پیوسته بود و روشن بود که آن دواز همسفران یک قافلهاند و برای یک هدف اساسی وارد این کشتی سعادت و سلامت شدهاندآنان پس از مدت کوتاهی که همدیگر را خوب شناختند، تصمیم گرفتند دست در دست هم، صخرهها و سنگلاخهای خطرناک این راه را پشت سر گذارند و در نهایت به قله حکمت و معرفت صعود کنند و از چشمه سارهای آن نه تنها خود سیراب شوند، بلکه برای تشنگان علم و حقیقت نیز ساقی شراب معرفت باشند. همراهی و همگامی این دو فرزند تلاشگر حوزه، چندین سال ادامه یافت. سید موسی صدر که در این مدت، نبوغ علمی، تیزبینی و خوشفهمی خود را به نمایش میگذاشت، در قالب جملههایی کوتاه و رسا، موضوعهای مهم و سنگین علمی ر با زبانی ساده، تحویل همدرس خویش میداد به طوری که «یک جلسه بحث با سید موسی خاصیت یک هفته بحث با دیگران را در خود جمع میکرد» که همه اینها علاقه و محبت هم بحثش را به وی بیش از پیش آشکار مینمود. سید موسی اضافه بر ایشان، با طلاب فاضل و پرشور دیگر آن روز مانند شهید بزرگوار آیتالله مرتضی مطهری و شهید مظلوم آیتالله محمدحسین بهشتی نیز هم بحث و همدرس شد و هر چه از این رفاقت و ارتباط گذشت بر عمق وکیفیت آن افزوده گشت. فعالیتهای مذهبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و انقلابی آنها را در کنار هم قرار داد، چنان که هم فکری و تفکرات مشترک آنان در بسیاری از مسائل، ثمرات پرباری را در روند رشد نهضت بزرگ اسلامی از خود به جای گذاشت که در صفحات آینده به بخشهایی از آن اشاره خواهد شد. «من کوششهای اجتماعی و فعالیتهای سیاسی خویش را چیزی جز بعدی از ابعاد رسالت و مسؤلیتهای اسلامی خود نمیدانم.» لباس تعهّد آن دو هم سنگر با تمام تلاش به درسها، بحثها و تحقیقات خود همانند پدران خود، ادامه میدادند و هر روز که میگذشت بر اندوختههای علمی و معنوی خویش میافزودند. یک روز از روزهای اول ماه ذیقعده پدر دانشمند سید موسی صدر، هم بحث فرزند خویش را به حضور فراخواند و او را نسبت به پوشیدن لباس مقدّس روحانیت، همراه با فرزندش تشویق کرد. او نیز پذیرفت و با توافق طرفین روز یازده ذیقعده؛ روز تولد امام هشتم حضرت رضا (علیهالسلام) برای انجام این مهّم تعیین گردید. آنگاه که، روز موعود فرا رسید، در خانه آیتالله صدر الدین صدر، علاوه بر پدران بزرگوار این دو سید طلبه جوان، چند نفر از عالمان و بزرگان حوزه نیز حضور یافتند. مراسم شروع میشود، عمامه سید موسی صدر را آیتالله سید احمد شبیری زنجانی بر سر وی میگذارد و سید موسی شبیری نیز به دست مبارک آیتالله سید صدر الدین صدر معمم میگردد. و جالب این که حاج آقا روحالله (امام خمینی رضوانالله علیه) نیز با حضور گرم خود به این مراسم روحانی رونق بخشیده با نگاه پرمعنای خویش، بر پیوستن این دو جوان سختکوش به کاروان نور و هدایت، مهر تأیید میزند. بدین سان سید موسی صدر و همگامش سید موسی شبیری در روز تولد امام رضا (ع) مُلبس به لباس تلاش و تعهد روحانیت میشوند و مسئولیت وارث انبیا بودن را به جان و دل میخرند. نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] < 1 2 3 4 5 > : لیست کامل یاداشت های این وبلاگ : سیره اخلاقی3سیره اخلاقی2سیره اخلاقیهمراه با مردمساده زیستیجدیت دولت نهم برای ازادی امام موسی صدر[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها : دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
اصلاح نظام حوزه
یکی دیگر از حرکتهای ارزشمند و تاریخی سید موسی صدر و دوستانش در حوزه علمیه قم، موضعگیریها و اقدامات فداکارانه آنان در مورد «اصلاحات اساسی در حوزه» بود. آنها با یک جهش صادقانه و دردمندانه، دست به تدوین «طرح مقدماتی اصلاح حوزه» زدند که به دلیل بیتوجهی و کارشکنی برخی از کوتهنظران و سادهلوحان، کوچکترین استقبالی از آن به عمل نیامد. در این مورد آیتالله ناصر مکارم شیرازی چنین اظهار میدارد:
«... در زمان مرجعیت حضرت آیتالله بروجردی این مسایل (اصلاح حوزه) مطرح بود مخصوصاً طرحهایی به وسیله دوستان فاضل جوان در آن زمان امثال امام موسی صدر و شهید دکتر بهشتی و جمعی از مدرسین بزرگ فعلی برای گامهای اولیه اصلاح حوزه تهیه شده بود، ولی بر اثر آماده نبودن افکار به دست فراموشی سپرده و مایه سرخوردگی همه دوستان گردید.»
نوشته شده توسط : مسیح لبنان
نظرات ديگران [ نظر]
پیمان زندگی
سید موسی صدر در سال (1334) شمسی به فکر تشکیل خانواده افتاد تا با انتخاب همسری همراه و شایسته، به زندگی سرتاسر تلاش خود جلوه دیگری بخشد.
زندگی و همراهی با طلبهای تلاشگر و فداکار، ایثار و بردباری بسیار میخواهد، زیرا روحانی متعهد و آگاه همیشه در مسیر حوادث تلخ روزگار قرار دارد و بیشتر اوقاتش در ستیز با جور جباران و ستم پیشگان صرف میشود و زندانها، تبعیدها و صدها مظلومیت طاقتفرسای دیگر را به همراه دارد. کسی که قصد زندگی و همگامی با چنین شخصیتهایی را دارد باید از روح بلند و انگیزه والای الهی بهرهمند باشد.
سید موسی صدر مدتی به دنبال خانوادهای بود که چنین اوصافی را در همسر آینده او شکوفا کرده و وی را آماره نقشآفرینی در میدانهای:«تربیت فرزند» ، «شوهرداری» و «مبارزات اجتماعی» نموده باشد.
او در سن 28 سالگی به این آرزو تحقق بخشید و با دختر خانوادههای اصیل و مذهبی (نوه مرحوم آیتالله العظمی حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل) پیوند زناشویی و تعهد و تقوا بست که حاصل این وصلت مبارک در سالهای بعد، علاوه بر موفقیتهای بارز معنوی، سیاسی و اجتماعی ، دو پسر و دو دختر به نامهای صدرالدین، حمید، حورا و ملیحه شد. وی پس از حدود یک سال اقامت در قم در حالی که صاحب یک فرزند پسر به نام «صدر الدین» شده بود همراه خانواده خود عازم کشور عراق گردید و ضمن شرکت در دروس حوزه علمیه نجف به تدریس فقه، اصول و فلسفه ادامه داد.
هجرت به نجف
پس از رحلت پدر، در همان سال بی درنگ برای تکمیل آگاهیهای فقهی، اصولی و 000 و به خاطر درک محضر علمی و اخلاقی استادان بزرگ حوزه نجف، آهنگ سفر به آستان قدس امیرالمؤمنین کرد و با مشورت و حمایت آیتالله العظمی بروجردی (قدس سره) و به قصد اقامت در نجف اشرف، به سوی کشور عراق حرکت نمود و تا سال 1337 شمسی 1378 قمری در آن شهر علم و معرفت، مشغول کسب و دانش و بینش شد و در این مدت از محضر اساتید و مراجع بزرگی چون آیات عظام:
سید محسن حکیم (فقه) شیخ مرتضی آل یاسین (فقه) سید ابوالقاسم خویی (اصول)
سید عبدالهادی شیرازی (فقه) آقا شیخ حسین حلی (فقه) آقا شیخ صدرا بادکوبهای (اسفار ملاصدرا)
سید محمود شاهرودی (فقه) استفاده کامل نمودو در ضمن شرکت در درسها به یادداشت برداری پرداخت و چندین رساله در موضوعات مختلف فقهی و اصولی تقریر نمود. به علاوه جلسه بحث پربار و عمیقی در فقه، اصول و فلسفه با پسر عمو و شوهر خواهرش شهید آیتالله سید محمد باقر صدر و آیتالله سید محمد علی موحد ابطحی برقرار کرد و در کنار این همه به تدریس کتب رسائل، مکاسب و شرح منظومه ملاهادی سبزواری پرداخت. چنان که آیتالله مسلمی اظهار میداشت: پس از هجرت آقا موسی به نجف، او نیز به آن شهر علم و حکمت هجرت نمود و در جلسه درس فلسفه استادش آقای صدر شرکت جست.
اجتهاد جواهری
سید موسی صدر در حوزه علمیه نجف نیز همانند، قم، در میان دوستان همدرس و همبحث خود، همچنان برتری علمی خویش را حفظ نمود و با نبوغ و استعداد حیرتانگیز خود، همه را به شگفتی و غبطه واداشت. این موضوع به گونهای بود که هرگاه دوستان هم سطح در محافل علمی و در جلسات درس و بحث با گفتار محکم وی مواجه میگشتند، بیاختیار شیفته قدرت علمی و اندیشه وی میشدند.
بزرگان و مراجع تقلید نجف نیز برای شخصیت جامع و کامل وی احترام خاصی قایل بودند و با چشم عظمت و امید به او نظر میکردند.حتی مرحوم حضرت آیتالله العظمی خوئی که در درس خود اجازه اشکال به هیچ کس نمیداند به عنوان تجلیل از شخصیت سید موسی صدر به گفتار و ایرادهای او با دقت تمام گوش فرا میدادند. چنان که ایشان در جلسهای اظهار داشته بودند که من به قدری به آقای موسی صدر امیدوارم که اگر او دو سه سال دیگر در نجف بماند یکی از بزرگترین شخصیتهای ارزنده علمی شیعه خواهد شد و و هنگامی هم که سید موسی تصمیم به عزیمت به لبنان میگیرد و به آن کشور میرود، آیتالله خوئی همواره تأسف میخوردند و مرتب اظهار میداشتند که ای کاش من او را نشناخته بودم. همه اینها حکایت از آن داشت که او به درجه والای اجتهاد نایل آمده است ولی نه آن اجتهاد مصطلح و مرسومی که بسیاری خود را بدان دلخوش کرده بودند بلکه اجتهاد وی نشأت گرفته از فقه سنتی و الهام یافته از اجتهاد جواهری بود که او را همانند «محقق اردبیلیها» و «شیخ انصاریها» و... تبدیل به یک فقیه زمانشناس آگاه و درد آشنای دوران کرده بود. او علاوه بر داشتن ملکه خلوص، تقوا و زهد که برای هر مجتهد ضروری است، دارای زیرکی، هوش و فراست فراوانی بود که به وی توان آن را میداد تا رهبری و هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی را به عهده بگیرد. در تأیید و شناسایی این بُعد از شخصیت سید موسی صدر همین بس که مرحوم حضرت آیتالله العظمی سید محمد باقر سلطانی طباطبایی -استاد اغلب مراجع فعلی- در بخشی از مصاحبه خویش پیرامون شخصیت علمی سید موسی صدر چنین بیان داشت:
«... آقا موسی جزو شخصیتهای بارز علمی نجف بود، منتهی ایشان اولاً جوان بود و ثانیاً گرفتار لبنان گردید. اگر آقا موسی به لبنان نمیرفت و چند سال در نجف میماند جزو مراجع مسلم نجف میگردید. آقا موسی به قدری مورد توجه عمومی حوزه نجف قرار گرفته بود که گفته میشود «فضلای قم افضل از فضلای نجف هستند.» او قویتر از اغلب آقایان مراجع امروز هم بودند... نه تنها با معنایی که امروز از اجتهاد میشود، ایشان حتماً مجتهد بودند و بلکه به معنای قدیمش هم مجتهد بودند. آقا موسی مرد فاضلی بود، حیف که بهرهگیری نشد... به نظر من آقا موسی بر اخوی بزرگترشان مرحوم حاج آقا رضا هم مقدم بود. یعنی اگر مانده بود جلو میافتاد... او حتی اگر در قم میماند و به نجف هم نمیرفت الان جزو مراجع بزرگ شیعه میبود...»
دیدار بستگان
بیست و هفت بهار از عمر سید موسی و دو سال از اقامتش در شهر نجف اشرف میگذشت، که به دیدار لبنان سرزمین خاطرهها شتافت و با بستگان خویش در «صور» «شحور» و «معرکه» آشنا شد. چه دیدار دلانگیز و در عین حال حزنآوری! تا به حال هر چه در مورد لبنان و شهرهای جبل عامل میدانست همه درقالب شنیدنیها و یا خواندنیها بود ولی «شنیدن کی بود مانند دیدن»؟! امروز تمام قصههایی را که در مورد فقر و محرومیت و مظلومیت آنان در کتابها خوانده و یا از پدر و فامیلها شنیده بود با چشم خود مشاهده میکرد و به مسؤولیت دیرینهای که در قبال این گونه مسایل و مشکلات بر دوش خود احساس میکرد میاندیشید، و از فقر فرهنگی و اقتصادی مردم این سرزمین کهن، غنی و اصیل، حزن و اندوهی بیپایان بر دل و جانش سایه میافکند.
سید موسی در این سفر تاریخی که در سال 1334 ه ش برابر 1374 ه ق اتفاق افتاد، به واقعیتهای مهمی دست یافت که شاید تا آن روز، غافل از همه آنها بود. دیدار مردم کوچه و بازار این سرزمین مظلوم و شخصیتهای مذهبی و سیاسی آن، خاطرههای احساس برانگیزی در وی پدید آورد و بر تجربیات تاریخی او افزود.
در حضور پدر پیر لبنان
یکی از رخدادهای مهم و به یاد ماندنی وی در این سفر، ملاقات با دانشمند توانا و مجاهد «سید عبدالحسین شرفالدین» بود. شخصیت شکستناپذیری که نامش در صدر رجال سیاسی و مذهبی استقلال لبنان همانند آفتاب میدرخشد و نقش اساسی او در بسیج مردم لبنان علیه استعمار فرانسه، بر کسی پوشیده نیست.
سید موسی در این دیدار، با تمام بنیه علمی و حوزوی خود، سخت تحت تأثیر جلال و شخصیت علمی، اخلاقی و سیاسی آن مرد بزرگ قرار گرفت. او خود را در حضور مردی احساس میکرد که تک تک موهای صورتش در راه مبارزه با ظلم و جور و نفاق سفید شده بود و از تمامی سلولهای بدنش شعار «مرگ بر فرانسه و مرگ بر ستمگر» به گوش میرسید.
سید موسی خشم تمامی لبنان را در مشتهای گره شده آن حکیم فرزانه به آشکار میدید. او پیش روی خود، پدر پیر لبنان را نظاره میکرد که با سراسر وجود، در تمامی جبهههای نظامی، سیاسی، اقتصادی فرهنگی و تبلیغی، یک تنه حضور فعال داشت. پیر استوار قامتی که با استعمارگران غارت پیشه ستیز میکرد و با شخصیتهای برجسته اهل سنت در دانشگاه الازهر مصر وارد بحثهای علمی و اعتقادی میشد، و در سنگر مسجد و محراب، به ارشاد مردم میپرداخت و در عین حال در تأسیس مراکزی که به نحوی فقر اقتصادی و نیازمندیهای ضروری مردم لبنان را برطرف میکرد لحظهای درنگ روا نمیداشت.
سید موسی از استاد پیر، زندهدل و هوشیار خود که تنها لحظاتی چند به محضر وی راه یافته بود، درسها و اندوختههای حیاتی فراوانی گرفت که تا آن زمان در هیچ مکتب، مدرسه و دانشگاهی با آنها برخورد نکرده بود. در اینجا بود که به معنای درست فرمایش پیامبر بزرگ اسلام رسید که فرمود: «نگاه کردن به سیمای عالم عبادت است» و یا «زیارت کردن عالمان در نزد خداوند بهتر و دوستداشتنیتر از هفتاد بار طواف کعبه و افضل از هفتاد حج و عمره مقبول است.»
انتصاب تاریخی
در آن حال که سید موسی خود را شیفته برخوردهای حکیمانه و بزرگوارانه استاد بزرگ سید شرفالدین میدید و از حرکت دستها، کیفیت نشستن، نحوه نگاه کردن و سخن گفتن او الگو میگرفت، عالم تیزبین آیتالله سید شرفالدین نیز به مهم دیگری میاندیشید. او که خود را در شرف کوچ از این دنیای فانی به سوی رحمت و لقای جاودانی محبوب میدید، سخت در تکاپوی یافتن جانشینی دریا دل برای پس از خود بود. از صحبتها و سؤال و جوابهایی که بین او و سید موسی در این جلسه رد و بدل شد، وی به نبوغ، مزایای علمی، طرز تفکر، سجایای اخلا قی و قدرت رهبری صدر، بیش از پیش آگاه گردید. وضعیت جلسه چنین وانمود میکرد که پدر پیر لبنان به گمشده خویش دست یافته و سید موسی را برای رهبری آینده لبنان پسندیده است.
او عالمی تیزهوش و دوراندیش بود و در انتخاب افراد برای مسؤولیتها، آن هم چنین سمت ظریف و با عظمتی، خیلی سختگیر و مشکلپسند بود و از آنجایی که با تمام شخصیتهای مذهبی، سیاسی در حوزه علمیه نجف، قم و لبنان تماس داشت قبلاً همه آنها را ارزیابی کرده بود. حتی با افراد سرشناس اهل سنت در مصر و لبنان و... نشست و برخاست علمی داشت. که همه اینها وی را در این میدان (عالمشناسی و رهبرگزینی) سرآمد دوران کرده بود. تصمیم و انتخاب او، با شتابزدگی نبود، بلکه نتیجه سالها تلاش و تحقیق بود. به طوری که بعدها نیز در هر محفل و مجلس که فرصت مییافت بیدرنگ لیاقت و فراست و خصوصیات بارزو جامع سید موسی را مطرح میکرد و مردم را با شخصیت ممتاز او آشنا میساخت.
سید موسی پس از آن ملاقات کوتاه و دید و بازدیدهای به یاد ماندنی، سرزمین لبنان را به سوی کشور ایران ترک کرد و برای ادامه تحصیل، دوباره در حریم حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم برای خود مسکن گزید. بلافاصله در جلسات درسی فقه و اصول آقایان مراجع حاضر شد و برنامههای تحصیلی و تحقیقی خود را که قبلاً با همبحثهای خود داشت دوباره در این حوزه مقدس از سر گرفت.
تحصیل در دانشگاه
سید موسی صدر در کنار تحصیل و تدریس درسهای حوزه، برای ورود به دانشگاه در آزمون کنکور سراسری شرکت میجوید و پس از موفقیت در آزمون ورودی در مهر ماه 1329 در دانشکده حقوق تهران مشغول به تحصیل میشود و نهایتاً در تاریخ خرداد ماه 1332 با اتمام پایان نامهای تحت عنوان «ترجمه شروط و صحه آن» و با کست نمره (بسیار عالی) به اخذ درجه لیسانس حقوق اقتصادی نایل میآید. وی همچنان از روح بلند و استعداد سرشار خود کمک میگیرد و در حالی که تسلط کامل به دو زبان فارسی و عربی داشت، به فراگیری زبانهای فرانسه و انگلیسی همت میگمارد و در این راه نیز پیروز و سربلند بیرون میآید. او فرصتهای طلایی دوران جوانی را به آسانی از دست نمیدهد و از لحظههای هر چند کوتاه آن استفادههای بلند و پایدار مینماید. سید موسی، سخت در تکاپوی آن است تا از هر دانش و مهارتی که به شکلی میتواند گره گشا و راه رهایی مشکلات مردم باشد، سهم وافری داشته باشد تا در آینده برای از بین بردن فقر فرهنگی،اعتقادی، اخلاقی انسانها به بهترین شکل از آن بهره برداری کند.
آیینه تمام نمای تاریخ
او به شدت سرگرم درس و بحث و تحقیق پیرامون اندوختههای حوزوی و دانشگاهی خود است، اما این بدان معنا نیست که آن تلاشها وی را از پرداختن به مسایل اجتماعی و سیاسی روزگار خویش به کلی غافل نموده باشد. به همین خاطر نیز، به کسانی که درد دین داشتند و برای سربلند مردم از جان مایه میگذاشتند، ارادت عجیبی از خود نشان میداد. او به «نواب صفوی» رهبر فداییان اسلام عشق میورزید و احترام خاصی برای این گروه انقلابی قایل بود. بیت آیتالله الظمی سید صدرالدین صدر از آن خانههای انگشت شماری بود که فداییان اسلام در آن احساس عزت و آرامش میکردند رفت و آمدهای پرشور اعظای این گروه از جان گذشته به این بیت شریف، سید موسی را به یاد مبارزههای خستگی ناپذیر تبار پاک و سلحشورش میانداخت. وی در سیمای نورانی «نواب صفوی» و یارانش، قامت استوار «مدرسها» و «شیخ فضل الله نوریها» را میدید و شعارها و سخنرانیهای آتشین نواب، خطبههای خطیب ربذه (ابوذر غفاری) را به یاد او میآورد.
چهره گلگون و قامت رسای نواب صفوی و یاران، در آن دوران سیاه، سیمای پر فروغ تمام شهیدان اسلام در طول تاریخ را مجسّم میکرد.گویی که محشر برپا شده است و شهیدان در یک صف ایستادهاند و سید موسی همه را در یک نگاه و در یک پرده درخشان مینگرد. به یقین این احساس پاک اختصاص به سید موسی نداشت، بلکه هر طلبه جوان و دردمندی کافی بود تنها یک بار با سیمای حیات افروز نواب روبه رو گردد و بیاختیار شیفته و شیدای آن مرد الهی و آرمان او قرار گیرد.
ورود به حوزه عشق
هر چند وی همپای گذراندن درسهای دبستان و دبیرستان، به دروس حوزوی نیز میپرداخت ولی شروع به تحصیل تمام وقت او در حوزه علمیه قم از سال 1360 ه ق مقارن 1320 ه ش اغاز شد. تحصیلات حوزوی سید موسی در قم، بیش از یک دهه به طول انجامید. وی پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح متوسط و عالی، در درس خارج فقه و اصول و فلسفه استادان نامی و بزرگ حوزه شرکت جست که برخی از آنها عبارتند از:
سطح مقدم و مأخر:
الف: ایتالله سلطانی طباطبایی و شیخ عبدالجواد جبل عاملی (شرح لمعه)
ب: آیتالله علوی اصفهانی و شیخ حسینعلی منتظری (مطول)
ج: آیتالله محقق داماد و حضرت امام خمینی و سلطانی طباطبایی (رسائل)
د: آیتالله سلطانی طباطبایی و محقق داماد و جبل عاملی (مکاسب)
ه: آیتالله جبل عاملی و محقق داماد (کفایه الاصول)
خارج فقه:
الف: آیتالله سیداحمد خوانساری
ب: آیتالله حجت کوهکمرهای
ج: آیتالله سید صدرالدین صدر (پدرش)
د: آیتالله محقق داماد
ه: آیتالله امام خمینی (خیلی کم در درس ایشان شرکت کرد)
و: آیتالله سید کاظم شریعتمداری
خارج اصول:
الف: آیتالله محقق داماد
فلسفه:
الف: آیتالله علامه طباطبایی (اسفار اربعه و نقد دیالکتیک)
ب: آیتالله سیدرضا صدر (برادرش منظومه سبزواری)
خاطرهای از دوستان
او با استفاده از محضر اکثر بزرگان در حوزه و در اثر تلاش و کوشش و پشتکار کمنظیر، خیلی زود به مراحل والایی از نبوغ و شکوفایی دست یافت و بیش از سایر دوستان در حوزه درخشید و نامش آوازه آفاق شد. در بخشی از حاطرات آیتالله سید رضی شیرازی، به این نکته تاریخی چنین اشاره شده است:
«... من درست به خاطر دارم که در سال 1365 ه ق، یعنی متجاوز از نیم قرن پیش مرحوم آیتالله العظمی شیخ الفقها، شیخ محمدکاظم شیرازی، به قصد زیارت آستان قدس رضوی به ایران آمدند و در قم به منزل مرحوم آیتالله فیضی وارد شدند. دید و بازدید علما و فضلا زیاد بود ولی به علت مناسبات خانوادگی معظم له با مرحوم آقای سیداسماعیل صدر - جد آقا موسی صدر - دیدار بیشتری داشتند و در واقع میتوان گفت اغلب روزها به دیدار شیخ میامدند. مرحوم شیخ محمد کاظم مرد بحّاثی بود و هیچ وقت دیده نشده بود که مجلس ایشان خالی از بحث علمی باشد و در واقع روش ایشان در این امر، پرورش روح جستجوگر طلاب بود و از همین باب بود که هر وقت آقا موسی میآمدند شیخ او را به صحبت علمی میکشیدند... من احساس میکردم که مرحوم شیخ در این بحث و برخوردها با آقا موسی، از درک علمی این طلبه جوان مبتهج و مسرور میشود، و بالاخره مرحوم شیخ ذوق و فهم و شعور علمی ایشان را مورد تحسین قرار میدادند و آتیه درخشانی برای ایشان پیشبینی میکردند...»
آیتالله ناصر مکارم شیرازی هم که آن ایام در یکی از این جلسات حضور داشت در بخشی از خاطرات خویش، موضوع را این گونه بیان میدارد:
«... فراموش نمیکنم که مرحوم آیتالله آقا شیخ محمد کاظم شیرازی که از اعاظم علمای نجف بودند، به قم سفری کرده بودند. ایشان از کسانی بود که جزء مدرسین درجه اول حوزه نجف محسوب میشد... دوستان گفتند که برویم و با ایشان دیدار کنیم. آقا موسی صدر بود، عدهای از دوستان بودند، بنده هم در خدمتشان بودم... آقای صدر اشکال مهمی را در بحث استصحاب مطرح کردند. مرحوم آیتالله شیرازی جواب دادند. آقای صدر قانع نشدند و مقاومت کردند مرحوم آقای شیرازی هم جواب دادند تا این که بحث به جایی رسید که هرگز فراموش نمیکنم. آیتالله شیرازی گفتند که من بیش از این توانایی دفاع کردن از این مطلبی که مرحوم آخوند در حاشیهاش گفته را ندارم. البته ایشان کاملاً دفاع میکرد زیرا میخواست که کلام مرحوم آخوند خراسانی را تقویت کند ولی به جایی رسید که دید اشکال این طلبه جوان (امام موسی صدر) وارد است و اعتراف کرد. این مسأله هم تواضع و بزرگواری آن مرد بزرگ را در مقابل یک طلبه جوان آن روز نشان میدهد و هم استعداد فوقالعاده آقای صدر را. به همین دلیل بود که آقای صدر با سرعت پیش رفتند و یکی از فضلای بنام و مجتهدین و صاحب نظران حوزه شدند...»
تدریس و تربیت شاگرد
سید موسی صدر در کنار تحصیل خارج فقه و اصول به تدریس مقدمات و سطح نیز اشتغال داشت. از جمله کتاب با ارزش «شرح لمعه» را برای شاگردانی چند که در حوزه از برجستگی خاصی نیز برخوردار بودند، تدریس میکرد و در ارائه مسایل مهم و پیچیده آن، با بیانی شیوا و گیرا همه را سخت به تعجب و تحسین وا میداشتو در سایه پشتکار شبانهروزی، توانست در مدت کوتاهی خود را در صف اساتید حوزه علمیه قم جا دهد، و پس از چندی به تدریس فقه و اصول منطق و فلسفه نیز بپردازدو کتب درسی حوزوی مانند: «مُطَوَّل»، «قوانین»، «رسائل» و «مکاسب» را تدریس نموده و شاگردان فاضلی را تربیت کند که اسامی بعضی از آنان که تا کنون شناسایی شدهاند به شرح زیر است:
آیتالله علی اکبر هاشمی رفسنجانی
آیتالله حاج شیخ یوسف صانعی (مرجع تقلید)
آیتالله حاج شیخ علی اصغر مسلمی کاشانی (مدرس حوزهعلمیه قم)
حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد حجتی کرمانی (محقق و نویسنده)
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین بهجت (شفق) شاعر، نویسنده و امام جمعه محترم اردکان
حجتالاسلام و المسلمین زین العابدین قربانی محقق و نویسنده و امام جمعه محترم لاهیجان
حجتالاسلام و المسلمین سید محمد غروی رئیس حوزه صور و نماینده محترم رهبری درصور
حجتالاسلام و المسلمین سید عیسی طباطبایی، نماینده محترم رهبری در بیروت.
دوهمنام و همگام
همنشین و همدرس خوب در رشد و تربیت علمی و اخلاقی نقش به سزایی را به عهده دارد.
هم نشین تو از تو به باید تا تو را عقل و دین بیفزاید
از این رو سید موسی صدر نیز، از ابتدای دوران طلبگی سعی بر آن داشت، تا در این سفر پرماجرا، برای خود هم درسهای خوب، با صفا و لایق پیدا کند. پدر وی (آیتالله سید صدرالدین صدر) با عالمان بزرگ حوزه، از جمله دانشمند وارسته و بزرگوار «آیتالله سید احمد شبیری زنجانی»جلسه بحث و تحقیقی داشت. آنان هر روز در خانه همدیگر جمع میشدند و آرا و افکار مجتهدان بزرگ گذشته و حال را در فقه و اصول و 000 مورد نقد و بررسی قرار میدادند. این رفت و آمدهای علمی، سبب شد که سید موسی صدر با فرزند برومند آن عالم زاهد آشنا بشود. این جوان پرشور نیز که اسمش سید موسی بود، پیش از سید موسی صدر به کاروان حوزویان پیوسته بود و روشن بود که آن دواز همسفران یک قافلهاند و برای یک هدف اساسی وارد این کشتی سعادت و سلامت شدهاندآنان پس از مدت کوتاهی که همدیگر را خوب شناختند، تصمیم گرفتند دست در دست هم، صخرهها و سنگلاخهای خطرناک این راه را پشت سر گذارند و در نهایت به قله حکمت و معرفت صعود کنند و از چشمه سارهای آن نه تنها خود سیراب شوند، بلکه برای تشنگان علم و حقیقت نیز ساقی شراب معرفت باشند.
همراهی و همگامی این دو فرزند تلاشگر حوزه، چندین سال ادامه یافت. سید موسی صدر که در این مدت، نبوغ علمی، تیزبینی و خوشفهمی خود را به نمایش میگذاشت، در قالب جملههایی کوتاه و رسا، موضوعهای مهم و سنگین علمی ر با زبانی ساده، تحویل همدرس خویش میداد به طوری که «یک جلسه بحث با سید موسی خاصیت یک هفته بحث با دیگران را در خود جمع میکرد» که همه اینها علاقه و محبت هم بحثش را به وی بیش از پیش آشکار مینمود.
سید موسی اضافه بر ایشان، با طلاب فاضل و پرشور دیگر آن روز مانند شهید بزرگوار آیتالله مرتضی مطهری و شهید مظلوم آیتالله محمدحسین بهشتی نیز هم بحث و همدرس شد و هر چه از این رفاقت و ارتباط گذشت بر عمق وکیفیت آن افزوده گشت. فعالیتهای مذهبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و انقلابی آنها را در کنار هم قرار داد، چنان که هم فکری و تفکرات مشترک آنان در بسیاری از مسائل، ثمرات پرباری را در روند رشد نهضت بزرگ اسلامی از خود به جای گذاشت که در صفحات آینده به بخشهایی از آن اشاره خواهد شد.
«من کوششهای اجتماعی و فعالیتهای سیاسی خویش را چیزی جز بعدی از ابعاد رسالت و مسؤلیتهای اسلامی خود نمیدانم.»
لباس تعهّد
آن دو هم سنگر با تمام تلاش به درسها، بحثها و تحقیقات خود همانند پدران خود، ادامه میدادند و هر روز که میگذشت بر اندوختههای علمی و معنوی خویش میافزودند.
یک روز از روزهای اول ماه ذیقعده پدر دانشمند سید موسی صدر، هم بحث فرزند خویش را به حضور فراخواند و او را نسبت به پوشیدن لباس مقدّس روحانیت، همراه با فرزندش تشویق کرد. او نیز پذیرفت و با توافق طرفین روز یازده ذیقعده؛ روز تولد امام هشتم حضرت رضا (علیهالسلام) برای انجام این مهّم تعیین گردید.
آنگاه که، روز موعود فرا رسید، در خانه آیتالله صدر الدین صدر، علاوه بر پدران بزرگوار این دو سید طلبه جوان، چند نفر از عالمان و بزرگان حوزه نیز حضور یافتند.
مراسم شروع میشود، عمامه سید موسی صدر را آیتالله سید احمد شبیری زنجانی بر سر وی میگذارد و سید موسی شبیری نیز به دست مبارک آیتالله سید صدر الدین صدر معمم میگردد. و جالب این که حاج آقا روحالله (امام خمینی رضوانالله علیه) نیز با حضور گرم خود به این مراسم روحانی رونق بخشیده با نگاه پرمعنای خویش، بر پیوستن این دو جوان سختکوش به کاروان نور و هدایت، مهر تأیید میزند.
بدین سان سید موسی صدر و همگامش سید موسی شبیری در روز تولد امام رضا (ع) مُلبس به لباس تلاش و تعهد روحانیت میشوند و مسئولیت وارث انبیا بودن را به جان و دل میخرند.
سیره اخلاقی3سیره اخلاقی2سیره اخلاقیهمراه با مردمساده زیستیجدیت دولت نهم برای ازادی امام موسی صدر[عناوین آرشیوشده]