: منوي اصلي :
صفحه اصلي پست الكترونيك پارسي بلاگ درباره من
: درباره خودم :
مسیح لبنانموسی چهل شب شد تو سی شب وعده کردی
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
فقط خدا رو عشقهکیمیاخانه عشق The House Of Loveانتظارlovelyیعسوبپاتوق جوانانطلبه جوان : لوگوي دوستان من : : آرشيو يادداشت ها : دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید محمد؛ پیامبر بت شکن یکشنبه 87 تیر 9 ساعت 6:2 صبح محمد؛ پیامبر بت شکن به نقل از کتاب" ادیان در خدمت انسان " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر " صفحه 287 تا 298 ترجمه مهدی فرخیان 45 سال پیش مجله لبنانی النهج مورخ چهاردهم سپتامبر 1960 (23 شهریور 1339) مقاله ای از امام موسی صدر به مناسبت میلاد رسول اکرم منتشر کرده که به دلیل برخورداری از نکات تازه هنوز هم خواندنی است. دریغمان آمد که منتشر نکنیم. دریغ مضاعف آنکه چنین متفکری هنوز اسیر زندانهای لیبی است. بیایید برای رهایی او تلاش کنیم. متن مقاله: از سپیده دم آفرینش آدمی، ذهن او در پی شناخت بوده است. از همین رو، در خود وپیرامون خود، به کشف ناشناخته ها پرداخت ودر طی هزاران سال با تلاشی جانکاه در پی حقیقت گشت. آنچه بیش از همه آدمی را به تکاپو وا می داشت و او را به اندیشیدن بر می انگیخت،ترس او بر سرنوشت خویش بود. زیرا که خود را در جهانی پر سطوت، که از زمین وآسمان بر او دشمنانی بزرگ چیره می کرد، ناتوان می دید، ویارای برابری با آنها را نداشت. امنیت وثبات دو انگیزه ژرف ودو هدف دور دست او، در پس نگاههای خیره وترسان او در معمای طبیعت، بودند. برای تحقق امنیت وآسایش تنها دو راه پیش رو داشت: 1- چیرگی بر طبیعت 2- سازش با طبیعت از هر راه ممکنی. چون در آن مرحله از تحقق امر نخست فرو مانده بود، به اکراه، به کوشش برای تحقق امر دوم تن داد. از این رو به خلق اوهام گوناگونی پرداخت وبه بندگی آنها پرداخت. قرآن نیز آن را بیان کرده است، همچنان که این مسأله در تاریخ ادیان وعقاید ثابت شده است. جهل که در آن هنگام دلیل موجهی بود، در روزگاران دیر پای دوره بت پرستی، مایه دوری انسان از جایگاه والایش بود. مقصود ما از بت پرستی مفهومی اعم از نظام شرک آلود است. آنچه میان ساخته دست آدمی وموجودات معبود او، همچون اجرام آسمانی، درختان وحیوانات، مشترک است، همان وهم بر ساخته در این نمادهاست، که آدمیان به شیوة فریبکارانه وبرای مجاب کردن عقل، در برابر آن اوهام فروتنی ورزیدند. چنانکه ما کودکان را با سرگرمی ساکت می کنیم، آدمی نیز عقل خویش را اینگونه خاموش ساخت. در آن مرحلة طولانی ودشوار، آدمی بنا به غریزه ترس در برابر کائنات طبیعی مانند خورشید وماه سر فرود آورد. و به امید کسب روزی، در برابر حیوانات ودرختان کمر خم کرد. پس از آن در برابر ساخته هایی که خیالش آنان را جسمیت بخشیده بود ونمادی از خدایانش بودند، تعظیم کرد. او این خدایان را در معبدهایی نزدیک خویش ساخت، تا هر گاه از چیزی می ترسید یا چیزی می خواست، به آنها پناه برد. این بت ها انسان را از علم آموزی ودریافت حقایق باز داشتند. چرا که به نظر او قدسیت این بتها مانع اندیشیدن در ماهیت وکنه آنها می شد. آدمی به جای تحلیل وعلت یابی رخدادها، بسند می کرد که حوادث بنابر اراده های عُلوی جریان دارد. اگر احترام آنها بر او واجب است، به ناچار کمتر از آن است که راز آنها را دریابد. بنابراین در خود این جرأت را نمی دید که از زیر سلطه طبقه ای از مردم، که اعتقاد داشت قداست خدایان را دارند، به در آید، او اعتقاد داشت که اوضاع جهان، ثابت ودگرگون ناپذیرند. نظامهای مقدس است که مشکلات را آفریده وبا مقدراتش بازی می کند، وچون چیزی نداشت که با او برابری کند، از روی درماندگی وبه سبب رنجی که از او می برد، نزدیکش شد. این نظام شرک آلود در خدمت بتهایی از بشریت بود مانند طبقات بزرگان واشراف از شاهان وثروتمندان. افزون بر این انسان هر خرافه ای را باور داشت. این خرافه ها را بر فلسفة سستی که با ظواهر طبیعت پیوند داشت، بنا می کرد. اگر قمر در برج عقرب بود، آن را شوم می پنداشت ودست از حرکت وکار می کشید؛ می ترسید به شری از سوی خدا دچار شود، زیرا که در آن زمان مزاج خداوند- نعوذبالله- مضطرب ودر معرض بحرانهای عصبی بود. نیز بت هایی از عادت وسنت می پرستید. این سنت وعادت سنگین ترین غل وزنجیرها بر آدمی وپر اثرترین چیزها در جمود و واپس ماندگی او بودند. «ذات» او بزرگترین بت ها بود ، وچه بسا همچنان نیز باشد. آن «ذات» را می پرستید وهیچ چیز را نمی دید، مگر از دیده آن. حق آن بود که «ذات» او حق می دانست، هر چند باطل باشد. وباطل همان بود که «ذات» می گفت اگر چه بر حق باشد. انسان در فراز وفرودهای تاریخ چنین بود و بدین گونه اجتماعش شکل گرفت. یکی از فضایل انسان- در آن دوران ها نیز انسان فضایلی داشت- این بود که به تجاربش آگاه بود واز نتایج آنها سود می برد. ورفته رفته بنا بر قوانین مسلم پیشرفت کرد، قوانینی که ما آنها را الهی می دانیم ودیگران آن را مادی می خوانند. وقتی فلسفه به صورت قوام یافته و پخته ظهور یافت، فلاسفه ندای آزادی انسان را از زنجیرهایش سر دادند، ومردم را به شکستن بت های گوناگونشان فرا خواندند. اما واپس گرایان وسوداگران عقیده انگ الحاد وکفر بر آنان زدند، ودعوتشان را با منزوی کردنشان از مردم نا کار آمد کردند. وآنچه به منزوی شدن فلاسفه کمک کرد این بود که آنان عقل را مخاطب می ساختند نه دل را، وکمتر کسی از مردم تحت تأثیر این زبان قرار می گیرد وبه آن پاسخ می گوید. از این رو دیگر برای پیشرفت اجتماعی وبه کمال رساندن آن، چاره ای جز دخالت خدای سبحان نبود. کار رسولان در اثر بخشی، به کلی، با فلاسفه متفاوت است.چرا که پیامبران عقل آدمی را در چارچوب وجدانشان مخاطب می ساختند. ودین چنانکه متخصصین با الهام از پیامبر این گونه تعریف کرده اند:«فطرتی است که انسان را به خالقش پیوند می دهد» ودعوت الهی از این فطرت آغاز شد. این بینش، بزرگترین عامل توفیق انبیا در رسالتِ به حقشان بود. ارتباط غریزی میان آدمی و خدایش رسالت انبیا را آسان می ساخت. اما در رسالت فلاسفه سودی نداشت. در حالیکه فیلسوفان خود را تنها و آسیب پذیر می دیدند، پیامبران در ژرفای احساسات مقدس و اصیل آدمیان جای داشتند. هرگاه مردم برای حفظ سنت یا امری موروثی با آنان به جفا رفتار می کردند، دعوت از دریچه ایمان به خدا، به درون آنها راه می یافت. رسالت همه انبیا یکی است، و اختلافشان، تنها به ادوار زندگی بسته است؛ ادوار زندگی با توجه به «تکامل وتکوین». جوهر انقلاب پیامبران بر ضد بت پرستی به هر شکلی که باشد، در مراحل و ادوار مختلف تفاوتی نمی کند. زیرا که آنان رهبرانی رهایی بخشند؛ به دقیقترین معانی ای که ما امروز از این دو واژه (رهبر ورهایی بخش) در می یابیم. گزاف نیست اگر بگوییم حضرت محمد(ص) بزرگترین پیامبر است وانقلاب او بزرگترین انقلاب. این بیان واقعی این انقلاب است ونتایج این انقلاب وتاریخ، این را ثابت کرده است. در این گفتار بر آنیم که عظمت پیامبر را با پاره ای کارهای قهرمانانه اش برای آزاد ساختن بشر از بندها وبت ها به سوی جهان بهتر بر شمریم. یکم: پیامبر در جهانی که فرقهها و گرایشهای متفاوتی در آن بودند، دعوت خود را بر توحید بنیان نهاد. برای دنیا خدایانی بی خرد ساخته بودند. این خدایان منجلابهای تفرقه، رسوایی و نادانی بودند.پیامبر اسلام در دعوت رهایی بخش خود با سختی هایی رو به رو شد که خود ـ در حالی که او فداکار و شکیبا بود ـ چنین میگوید: «هیچ پیامبری آنچنان که من آزار دیدم، آزرده نشد او با رد شرک و زشت شمردن بت پرستی دعوتش را برای ژرفا بخشیدن به این اصلِ جامعِ رسالتش (یعنی توحید)، آغازکرد، تا اینکه در «یوم الفتح» پیروزی درخشانش را به اوج رساند. وعلی جوانمرد اسلام را بر شانههایش بلند کرد. خداوند با این پیروزی او را برتری بخشید. در آن روز علی(ع) دستان خود را زیر بزرگترین بت، هبلِ یک چشمِ وصله دار برد و آن را از ریشه برکند. دیگر بتهای کوچک را نیز برکند تا با نابودی آنها نظام شرک را از میان برد. پیامبر در نبرد با شرک به از میان رفتن ظواهر بسنده نکرد. بلکه در سنگرگاههای آن یعنی جانها و دلها به مبارزه با آن پرداخت. وجان ها ودل ها را از نگرانیها و وسوسه ها پاک کرد. پیامبر میفرماید: «شرک پنهانتر است از جنبش مورچهای سیاه، بر تخته سنگی، در شبی تیره». چه انگیزهای نیرومندتر از حس خطر از پیروی شرک و مقابله با اثرش در راههای تاریک و لانههای پنهانش است؟ و چه نیرویی بهتر از این احساس، با خطر کمین گرفته در درون سینهها و آرام جانها مقابله می کند؟ سال نهم هجری پیامبر هیئتی متشکل از علی(ع) و ابی بکر را با آیاتی از سوره برائت روانه یمن کرد. حضرت علی از جانب پیامبر نبردی بر ضد الحاد را در دربار اعلام کرد. نبردی که در آن سستی و نرمش راه ندارد. خورشید و ماه را از عرش الهی تا بندگانی برای خدا پایین آوردند. او گفت خورشید و ماه و دیگر موجودات تحت فرمان خداوند هستند.و هرگاه خداوند برای آنها خیر و نفعی بخواهد،خیر و نفعی بیشتر به انسان می رسد. پیامبر در دعوت خود، در برابر فریبها و تهدیدها، نه سستی ورزید و نه نرمش به خرج داد. در برابر آنها قد برافراشت و گفت: «به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند، تا از رسالتم دست بردارم، چنین نمیکنم مگر مرگم فرا رسد». آنچه طبری و ابن حجر به نام افسانة «غرانیق» نقل کردهاند، بسیار شگفت انگیز است. برای بیپایگی این روایت کافی است آن را با رسالت و سیرة پیامبر بسنجیم. آنها نقل کردهاند: در سال پنجم هجری ستمها بر مسلمین گران آمد. سرانجام پیامبر به گروهی دستور داد به حبشه هجرت کنند. پیامبر آرزو داشت که آیهای بر او نازل شود و به او اجازه دهد تا با ستمگران و بتهای آنها خوش رفتاری کند. پس سورة نجم نازل شد. پیامبر آن را برای مردم خواند. وقتی به این دو آیه رسید: «افرأیتم اللات والعزی، و مناه الثالثه الاخری» به او الهام، و بر زبانش جاری شد: «تلک الغرانیق العلی،و منهن الشفاعه ترتجی». (آنها غرانیق بلندمرتبه هستند واز آنها امید شفاعت می رود) مشرکین شادمان شدند، چه مشاهده کردند پیامبر به خدایانشان احترام میگذارد، و در کارها آنها را شریک خداوند می داند. آنها روایت کردهاند پس از وحی و شب هنگام که پیامبر تنها ماند، پشیمان شد، افسوس خورد و ناپسند شمرد آنچه بر زبانش جاری شده بود.و مساله را دوباره به حال نخستینش برگرداند. اما پاسخی کوتاه به این افسانه: 1ـ در سند این روایت کسی هم چون محمد بن کعب هست، که در هنگام نزول سورة نجم متولد نشده بود. او دو سال پیش از وفات پیامبر به دنیا آمد. همچنین در میان راویان کسی وجود دارد که به حبشه مهاجرت کرده بود. محمد بن قیس از آن جمله است . حتی یک راوی هم ندیدیم که در زمان این رویداد حاضر بوده باشد. 2ـ بخاری و درامی و دیگر محدثین و سیره نویسان، سجده های پیامبر در سورة نجم را گفتهاند، امّا به افسانة غرانیق اشارهای نکردهاند. 3ـ قاضی عیاض تصریح کرده است که داستان غرانیق ساختة زنادقه است، و فقها و گروهی از محدثین نظر او را پذیرفتهاند. 4ـ حتی با چشم پوشی از آنچه گفته شد، قرآن خود بطلان داستان را ثابت میکند. آیات سوره نجم آشکارا لات و غزی و منات را به ریشخند میگیرد! در آیات آمده است: «ان هی الا اسماء سمیتموها أنتم و اباءکم ما انزل الله بها من سلطان ان یتبعون إلا الظن و ما تهوی الانفس و لقد جاء هم من ربهم الهدی [اینها چیزی نیستند جز نامهایی که خود و پدرانتان به آنها داده اید. وخداوند هیچ دلیلی بر آنها نفرستاده است. تنها از پی گمان وهوای نفس خویش می روند وحال آنکه از جانب خدا راهنماییشان کرده اند این آیه چگونه با این افسانه جمع شدنی است. در آغاز سوره خداوند میفرماید: «والنجم اذا هوی· ما ضل صاحبکم و ما غوی · و ما ینطق عن الهوی· ان هو الا وحی یوحی· علمه شدید القوی [قلسم به آن ستاره چون پنهان شد، که یار شما نه گمراه شد ونه به راه کج رفته است وسخن از روی هوی نمی گوید. نیست این سخن جز آنچه بدو وحی می شود. او را آن فرشته بس نیرومند تعلیم داده است.] دوم: مردم را از یک الوهیت خیالی رهاند. برای نخستین بار در تاریخ، اندیشه را به نیکوترین شکل آزاد، و از ویرانة بتها راهی به علم باز کرد. دیگر دریاها، کوهها و ستارگان حریمهایی نبودند که فکر فقط با زنجیرهای سنگینی از قداست می توانست به آنها نزدیک شود. پیامبر مسلمین را به فراگیری علم خواند، تا آن را برای خیر آدمی به کار گیرند. آنها را به باز نمودن قفلهای طبیعت، به یاری تأمل و تجربه فرا خواند.دستور داد تا علم بیاموزند «حتی اگر در چین باشد». دستور داد تا «از گهواره تا گور» پایداری پیشه سازند و تلاش کنند. پیامبر راه را بر شیادی و خرافه سازی بست، و اجازه نداد تا ساده اندیشان عقاید مبهم را در پوششی از تقدس و ترس بپذیرند.چنانکه در اروپا وضع چنین بود. در قرون وسطا شدیدترین تنبیهات را به دانشمندان وآزادیخواهان چشاندند. حکایت گالیله و کو پرنیک و دکارت و صدها نفر دیگر هنوز از ذهنها پاک نشده است. سوم:پیامبر برای برپایی یک جهان واحد و اجتماعی برتر، همة قیدها را در یک فراگیری بیسابقه و بی همتا در هم شکست. نخست اعلام کرد: نظام فاسد اثر مستقیمِ رفتار و سلوک آدمی است. اگر انسان نظام برتری بخواهد،چنین چیزی به دست خواهد آمد. گفت: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» [در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.] همچنین گفت: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون» [به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزای] بعضی از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.] ثانیاً: تصریح کرد هر جا که بوی ظلم استشمام میشود، باید بر ضد آن انقلاب کرد. و به مقابله با طاغوتیان و ستمگران فرا خواند. وفرمود:« ولا ترکنوا إالی الذین ظلموا فتمسکم النار ومالکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون« [هود:13] [به ستمکاران میل نکیند، که آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا هیچ دوستی نیست وکسی یاریتان نکند.] ثالثاً: برابری در حقوق و واجبات را وضع کرد. پس میان آدمیان اختلاف طبقاتی فرقی نیست مگر در علم و عمل و تقوا. در سلسله مراتب آدمیان نژاد وثروت جایگاه واعتباری ندارد. پادشاهان و رهبران همچون دیگران «در برابر خدا بر چیزی توانا نیستند». «قل اللهم ملک الملک تؤتی الملک من تشاء وتنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء»گو:«بار خدایا، تویی که فرمانروایی؛ هر آن کس را که خواهی، فرمانروایی بخشی؛ و از هرکه خواهی، فرمانروایی را بازستانی؛ و هرکه را خواهی عزت بخشی؛ و هر که را خواهی، خوار گردانی.»] معری (رحمه الله علیه )میگوید: کرّهنی إلی الرؤسا، کونی و ایاهم لخالقنا عبیدا نیکوست اشارهای کنیم به تأکید بر ثروتمندان برای نابودی بت ثروت. چرا که شیفتگان بندگی ثروت آرزو داشتند که وحی بر قارون عرب، ولید بن مغیره، یا دوستش، عمره بن مسعود ثقفی، نازل شود.قرآن میگوید: «و قالوا لولا نزل هذا القرءان علی رجل من القریتین عظیم· اهم یقسمون رحمة ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم [و گفتند:چرا این قرآن بر مردی بزرگ از[آن] دو شهر فرود نیامده است؟· آیا آنند که رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ ما[وسایل]معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم] چهارم: پیامبر مصرانه با خدایان شرک چه از سنگ و چه بشری تحدی میکند، هستی و بی پایگی آنان را مینمایاند و در انداختن ارزش و اعتبار آنها پیروز میشود.«یا ایها الناس ضرب لکم مثل فاستمعوا له وان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب [ای مردم، مثلی زده شد. پس بدان گوش فرا دهید: کسانی را که جز خدا می خوانید هرگز[حتی]مگسی نمی آفرینند،هر چند برای آفریدن آن اجتماع کنند، و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید نمی توانند آن را باز پس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.] چه بسا قصه یک عرب بادیه نشین پر معناترین چیزی باشد که از پیامبر برای زدودن ترس مردمان و در هم شکستن هیبت غیر حق از اذهانشان روایت شده است. یک بادیه نشین متحیرانه واز روی ترس به عظمت پیامبر اقرار کرد؛ همچون بندگان در برابر پادشاهان.پیامبر مهربانانه به او گفت:«همانا من فرزند زنی از قریشم که خرده گوشت می خورد» پنجم: شدت موضع پیامبر در برابر تطیرو تفأل و تنجیمکمتر از ستیز او در برابر دیگر اوهام و خرافات نبود.در برخی جنگ ها، پیامبر به دلیل «طالع نحس»،از رفتن به نبرد نهی می شد،اما پیامبر روانة جنگ می شد، وطالع نحس را به «طالع سعد» دگرگون می کرد، و می گفت:«نه نحسی ای هست و نه دشمنی ای».می گفت:«با روزها دشمنی نورزید و الا با شما دشمنی می ورزند»همچنین می گفت:«هرکس به سنگی ایمان بیاورد، خداوند با او محشورش می کند». ششم: پیامبر در برابر عادات و سنت ها همان موضع پیشین را داشت. پیامبر سنت گذشتگان را تحت تأثیر تحولات زمانه معرفی کرد پس نباید سنتها به بت وخدایی بر ساخته تبدیل شوند و به آنها تقدس بخشیم. خود پیامبر با تشریعِ اسلامیِ آسانی در حادثة زید، فرزند خوانده اش و زینب دختر جحش، دختر عمهاش، یکی از مخاطره آمیز و دشوارترین این رسمها را نفی کرد. نیکوست که در این باره به تفسیر امام شیخ محمد عبده و دیگران رجوع کنیم تا مفصلاً از حکمت تشریع در این حادثه بر ضد بتِ عادت آگاهی یابیم. چهارم: تنها بتِ بزرگتر که همان «خودخواهی» است، باقی ماند. معروف است که رهایی از آن را جهاد اکبر خواند. در قرآن شریف آمده است: «أفرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد الله افلاتذکرون [پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خویش قرار داده و خدا اورا دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او ودلش مهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟ نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] تبار نامه شنبه 87 اردیبهشت 7 ساعت 11:33 عصر تبار نامه 1- سید محمد علی صدر (1274- ه) فرزند سید صدر الدین موسوی عاملی معروف به"آقا مجتهد "از علمای بزرگ شیعه به شمار رفته است. مادرش دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء بوده. مقام علمی وی به درجه ای بود که کتاب " البلاغ المبین فی احکام الصبیان والمجانین" را دردوازده سالگی نوشت .این کتاب پس از این که به نظر سید محمد باقرحجه الاسلام رسید بسیار آن را ستود و اجتهاد مولف را تصدیق کرد و دخترش را به زنی به وی داد. 2-سید اسماعیل صدر(1256 -1338 ) فرزند صدر الدین بن صالح بن شرف الدین بن ابراهیم، عالم، فقیه، زاهد. پسر عموی سید حسن صدر است. در شش سالگی پدر را از دست داد( 1262 ) و برادرش سید محمد علی (آقا مجتهد) متکفل تربیتش شد، مقدمات و مقداری از دروس سطحی را نزد او خواند و پس از فوت وی پیش شیخ محمد باقرین شیخ محمد تقی صاحب هدایه، دروس سطحی را تکمیل و درس خارج استدلالی را آغازید . در سال(1281) همه اموال موروثی خود را به برادران خود موکول کردو خود به قصد تکمیل مراتب علمی عازم نجف شد . چون در سال فوق مرحوم شیخ مرتضی انصاری در گذشته بود،فقه و اصول را از حاج میرزا محمد حسن شیرازی و شیخ راضی خواند و معقول را نزد استادان دیگر فرا گرفت. مرحوم سید اسماعیل پس از در گذشت استادش میرزای شیرازی (1312) از سامرا به قصد اقامت به کربلا رفت و تدریس را آغازید و یکی از زعماو مراجع تقلید شیعه محسوب شد و حوزه درس مهم و عظیمی دایر نمود که : میرزا حسن نائینی، سید شرف الدین عاملی، سید حسن فشارکی و بسیاری از علمای دیگر در آن حاضر شدند. سید اسماعیل،چهار فرزند عالم به نامهای: سید صدر الدین، سید محمد جواد،سید حیدر، سید محمد مهدی داشت. و بلاخره روز سیم ج 1/1338 یا 37 در کاظمین فوت نمود وپس از تشییع مناسب و تعطیل عمومی در رواق حرم کاظمین(ع)دفن شد. 3- سید حسن صدر (1272-1354) فرزند هادی بن محمد علی بن صالح، از اکابر فقها و علماء و دانشمندان معارف اسلامی و جامع معقول و منقول فقه، اصول، تاریخ، حدیث، رجال و غیره بود. (ولادت): صدر ظهر جمعه 29 رمضان (1272/1855)در کاظمین زائیده شد و در دامن پدر پرورش یافت و در 15 سالگی با صرف،نحو، معانی، بیان ، بدیع و ادبیات عمومی زمانش آشنایی یافت و در منطق کوشا بود. در سال (1290) بدستور پدر به نجف رفت و حکمت و کلام را نزد شیخ محمد باقر شکی خواند و پس از مرگ وی در درس شیخ محمد تقی گلپایگانی و شیخ عبدالنبی طبرسی حضور یافت. آنگاه به سامرا رفت (1297) و در خدمت میرزا محمد حسن شیرازی به ادامه تحصیل عالی فقه ، اصول و حدیث پرداخت . میرزا به تربیت و دروس وی اهتمام ورزید و او را نابغه و عالم یافت . صدر در سال (1314) از سامرا با درجه اجتهاد به کاظمین بر گشت و به تدریس . تالیف و رسیدگی بحوایج مسلمانان و نیز در خدمت پدر به بحث و مباحثه و رسیدگی به امور مردم پرداخت تا این که به سال (1316) پدر را از دست داد و مقلدان به فرزندش صاحب ترجمه رجوع کردند اما وی این سمت را نپذیرفت و آنها را به پسر عموی خود سید اسماعیل ارجاع دادتا این که وی نیز در سال (1338 ) در گذشت . (مرجعت ): در این هنگام صاحب ترجمه نتوانست مقام مرجعیت را نپذیرد و لذا با خواهش علماء و فضلا و عموم مردم، رساله علمیه اش را چاپ نمود . وی در زمینه فتوی به تبصره علامه و نجاه العباد و صاحب جواهر و عروه سید یزدی (قدهم )تعلیقه نوشت که در زمانش رسم چنین بود. سید صدر دارای بیانی جاذب، مختصر و مفید ، قانع و ملهم بود. با عبارات کوتاه مخاطب را قانع می نمود. او دارای منظر نیکو و مهیب و گشاده رو و خوش خلق بود و به اندک لوازم دنیا قناعت می کرد . اتاق درس و کارش با حصیر مفروش بود و خود به روی حصیر می نشست و به محض فراغ از اشتغال به عبادت خدا و تهجد می پرداخت و حالات گوناگونش هر انسانی را متاثر می ساخت. و هر سنگدل را منقلب و متوجه به علم ودانش و خدا و زهد در دنیا می نمود . به دلیل امتیازات و ویژگیها که در سخن و روش صحبت و مجادله داشت خصم را نوعا" مغلوب می کرد . او برای حق و دفاع از اسلام مجادلات بسیاری در ایام خود با اندیشه های گوناگون زمان خود به عمل آورد. (آثار) : علامه حسن صدر از علمای جامع و متبحر در علوم و فنون اسلامی و انسانی است. در این زمینه ها آثار زیادی به عنوان کتاب، کتابچه، رساله ، جزوه و مصححات و غیره نوشته است. وی بنا به قول عمده مورخان،"اصول دین"سه کتاب فقه 31،حدیث12، درایت1، رجال9، علم فهارس و تالیف و تصنیف 5، اخلاق 2، مناظره 5، اصول فقه 6، نحو2، و در تاریخ 7 کتاب تالیف نموده است. معروفترین اثرش عبارت است از: شرح وسایل شیعه، بغیه الوغاه، تکمله امل الامل، عیون الرجال،تاسیس الشیعه الکرام لعلوم الاسلام ،الشیعه و فنون الاسلام ، الفقه الناجیه ، الرد علی فتاوی الوهابیین، اللوامع فی اصول الفقه ، حدائق الاصول ، خلاصه النحو، و فیات الاعلام من الشیعه الکرام، کشف الظنون عن خیانه المامون ، تبیین الابانه،جامع اخبارالغیبه ، سبل الرشاد ، و غیر اینها.(فوت) : سید صدر چند روز پیش از مرگ برای تسهیل معالجه به بغداد رفت و در عصر پنجشنبه 11 ع1354(12حریزان1935)در بغداد در گذشت وبا تشییع کم نظیری که وزراء و نماینده خاص ملک غازی پادشاه وقت عراق در آن شرکت داشتند به کاظمین منتقل و پس از برگزاری احترامات و رسومات دینی و غیره در مقبره خاندان صدر در صحن مقدس دفن شد و کشورهای اسلامی و عربی به سوک نشستند. 4- محمد هادی صدر ( 1897/1315+ ) دانشمند ، فاضل ، متتبع، شاعر، حقوق دان و مبارز و از چهره های سر شناس انقلابی در عراق به شمار می رود. در شهرهای مختلف و مهم عراق به قضاوت پرداخته و در این منصب، نزاکت و پارسائی را همه وقت رعایت داشته. اشعار و مقالاتش در مجله ها و روزنامه های معروف روز منتشر می شده است. سید محمد ها دی تا چندی پیش یکی از بزرگترین حقوق دانان عراق و قاضی اول بعداد و مورد احترام و تقدیر بزرگان این شهر و عموم مردم عراق بود. از اشعار اوست: بزغت فی سما العمارف شمسا ترشد الناس لاتباع الهدایه اشرف الشرق و استحال ضیاء حینما ارسلت شعاع الدعایه 5- سید صدر الدین ( 1299-1373) ابوالرضا صدر الدین بن سید اسماعیل، از فقهای نامی معاصر و از مراجع اجتهاد، یکی از مدرسین عالی فقه و اصول، نویسنده و شاعر بود و در این رشته ها مهارت داشت. سید صدر الدین که پدر بزرگوار امام موسی صدر است در زهد و تقوی کم نظیر بود. وی در کاظمین متولد شد. ادبیات و ریاضیات را از استادان وقت فرا گرفت و تحصیلات عمده اش را در نجف اشرف زیر نظر والد خود و آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی تکمیل نمود و به اجازات ایشان نائل گشت و پس از عزیمت به ایران با مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(1275-1355) تشریک مساعی نمود و قم را با چند تن از علمای دیگر از نو به حوزه علمی تبدیل کرد. مرحوم سید صدر الدین در سیاست نیز دست داشت و در این زمینه از وی مقالاتی بسیار آتشین و مرغوب بعربی و پارسی به جا مانده است. صاحب ترجمه یک مبارز اسلامی، علی ارجمند و آگاه به زمان بود و در سراسر دوران آشفته ی ایران ثابت ماند و به هیچ سوی رو ننمود و با مزدوران و دشمنان وطن مبارزه ها کرد. آثار علمی و ارزنده وی بیش از بیست مجلد است که بیشتر مخطوط مانده. کتاب مشورهش " لوآءالحمد فیما رواه الفریقان عن النبی" دارای وزنه خاص و حاوی مطالبی است مقبول شیعه و اهل تسنن. آثار دیگرش عبارت است از: المهدی( مطبوع)، منظومه فی الحج، حاشیه العروه الوثفی، سفینه النجاه( مطبوع)، حقوق المراء، مخترصر تاریخ لاسلام( دو مجلدش مطبوع است)، مدینه العلم، اصول دین، حاشیه کفایه، حکم ماء الغساله، در بعض شبهات و هابیه، دیوان شعر که ابیات زیر از آن است: یا خلیلی احبس الجرد المها را و ابکیا دارا علیها الدهر جا را و روعا اقفرت من اهلها و غدت بعد هم قفرا بوا را. 6- حضرت سید محمد صدر یکی از پایه گذاران نهضت عراق بر ضد انگلیس بود، در دوران حکوت فیصل اول پادشاه عراق، به مناصب عالی در عراق نائل شد، مدتی رئیس مجلس اعیان بعذاد بود و پس از آن به نخست وزیری نصب شد. وی در عین این که یک سیاستمدار کهن بود، مردی عالم، مجتهد، نویسنده، سخنور و شاعر نیز بود. دوران صدارتش یکی از ادوار طلائی عراق معاصر به شمار رفته است. سید محمد صدر یگانه نخست وزیری بود که در رژیم پادشاهی عراق مورد توجه فرقه های مختلف مذهبی و سیاسی بود و از محبوبیت خاصی که برای کمتر همتایش اتفاق افتاده است برخوردار بود. وی یکی از مشوقان علوم ادبیات نثری و شعری و فنی عراقی و عربی و اسلامی بود. دانشمندان رشته های مختلف و ادبا را مورد تشویق قرار داده و به اوضاع عمومی آنها رسیدگی می کرد. 7- سید حیدر صدر بن سید اسماعیل تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خواند و پس از فوتش(1338 )نزد ارباب فن به تحصیل پرداخت. وی از علمای متبحر و در زهد و ورع و صدق و صفا کم نظیر بود. مجلس تدریس وی از لحاظ عمق و محتوا معروف بود. سید حیدر، پدر آیه الله سید محمد باقر صدر است. 8- سیده آمنه صدر (+1356/1937) دختر سید حیدربن اسماعیل، دانشمند، فاضل، ادیب، نویسنده و عالم. ملقب به " بنت الهدی" و خواهر استاد محمد باقر صدر است، تحصیلاتش را نزد برادرش انجام داده و ارشاد و پیشرفتش نیز د رسایه رهبری معظم له بوده. از آثار مطبوع اوست: المراه مع النبی، کلمه و دعوه، الفضیله تنتصر و مقالات بسیاری در روزنامه ها و مجلات نجف و عراق به امضاهای بنت الهدی، و ا- ح و غیره. سیده آمنه همدوش برادر در نجف با حکومت بعث به مبارزه برخاست و بارها زیر فاشر حزب بعث واقع شد و تا امروز در مبارزه اش ثابت است. در قیام اخیر ضد بعص و زمامداران،سیده آمنه در راس جبهه ی زنان مبارز بوده ودر جلو صف تظاهرات زنان مجاهد با کمال رشادت و ایستادگی و شعارهای شدید اللحن حکومت را محکوم می کردند که بالاخره تظارهات به شدت گرائید و چند شهید به جای گذاشت، غیر از باز داشت شدگان و اعدام شدگان بعدی. 9- محمد صدر بن سید صادق بن اسماعیل به سال (1362/1943) متولد شد. ادیب، فاضل و نویسنده معاصر است. از آثار اوست: اشعه من عقاید الاسلام( مطبوع)، نظرات اسلامیه فی اعلان حقوق الاسلام( مطبوع) و دارای مقاله های متنوع است. 10- حاج آقا رضا صدر بن سید صدر الدین، فقیه و نویسنده معاصر، تولدش در قم و در این شهر مذهبی زیر نظر پدر والایش تربیت شده و دروس نختسین را فرا گرفته و پس از رحلت پدر از محاضرات عالی استاید حوزه بهره برده، مدتی است در ترهان سکونت نموده و به ارشاد و تالیف اشتغال دارد وی رد جریان فقدان برادر ارجمندش امام موسی به پاره ای از کشورهای عربی سفر نموده وبه طور کلی در این زمینه تلاشهای زیادی داشته و دارد . سید محمد باقر صدر ولادت و نشات آیت الله العظمی مجاهد نویسنده توانای اسلام شیعه سید محمد باقر بن سید حیدر بن اسماعیل صدر در سال (1350/1931م)در نجف دیده گشود. پدرش سید حیدر که از علم و مدرسین معروف حوزه علمی نجف بود تربیت اولیه و دروس نخستین او را به عهده گرفت. تا اینکه تحصیلات مقدماتی را مطابق سنگ روزنزد بهترین متخصصان فرا گرفت و در سنین نوجوانی به علوم عالی فقهی و اصولی پرداخت و در پیش از سی سالگی به درجه اجتهاد نایل شد. استاد صدر که از بیست سال پیش مجتهدی مسلم و مورد اعتماد علما و بزرگان فقه و اسلام است، امروز یکی از علمای نامی و بزرگ شیعه و از نویسندگان زبردستی محسوب می شود که جامع علوم اسلامی و اکثر علوم انسانی است. آثار قلمی استاد صدر آثار بسیاری در علوم و فنون گوناگون مانند: فقه، اصول، منطق، ادبیات، فلسفه، کلام، اقتصاد، معارف اسلامی، عقاید و غیره نوشته است. تصانیف زیر از آثار معروف استاد صدر شمرده شده است: 1- فلسفتنا، محتوی نقد و بررسی دیدگاههای فلسفی مادی مانند ماتریالیسم دیالکتیک و تطبیق آن مکاتب بر فلسفه اسلامی است. 2- اقتصادنا،واقع در 2 مجلد، سیری است مبسوط و جامع در زمینه اقتصاد اسلامی و تشریح اقتصاد فقهی و نقد اقتصادهای موجود و معاصر. 3- مشکله الانسان المعاصر 4- فدک فی التاریخ: دانستنیهایی است در باره: فدک، موضوع، تاریخ سیاسی، ... 5- تصویر صحنه انقلاب و قیام حضرت زهرا(س) ...صدر و مشکلات حوزه حوزه های علمی قدیمی به عللی با دشواریهایی روبروست. آیت الله صدر این مشکلات را درک نمود و خود برای حل و چاره سازی برخاست. متد تدریس و پذیرش شاگردان مختلف و درجه بندی آنها و مسئله پرداخت حقوق برگزاری امتحانات لازمه در مقیاس کیفی و کمی عمل، برخی از دیگر مسائل حوزه را تشکیل میدهد. استاد صدر برای رفع مشکل کتابها نیز اقدام جدی و عملی نمود و کتب لازم دورههای تحصیلی را مناسب روز تنظیم داده و یا خود نوشتن آنها را برعهده گرفت. مجلس تدریس مجلس درس استاد صدر یکی از بزرگترین و مهمترین مجالس درسی حوزه علمیه نجف اشرف کنونی است. وی یکی از دروس خود را در مسجد شیخ طوسی واقع در خیابان طوسی قرار داده و هدفش از انتخاب این مکان احیای نام و مقبره موسس حوزة علمی یعنی ابوجعفر محمدبن حسن طوسی است. شاگردان صدر تقریرهایی از وی یادداشت کردهاند از جمله: 1- تعارض الادله 2- بحوث الفقه 3- دوره اصول 4- نظریه الحق و الملک فی الفقه الاسلامی مجاهدات ایدئولوژیکی و عمومی آیت الله صدر از آغاز جوانی بویژه از سال 1378 در عراق بخصوص در نجف به فعالیتهای سیاسی پابه پای مجاهدات فکری و علمی پرداخت و در این راه نخستین و یکی از بهترین آثار خود یعنی کتاب فلسفتنا را نوشت و منتشر ساخت. وی را می توان مثال عالی و نمونه یک رهبر دانست که از خصیصه های آگاهی، تبلیغ، عمل، استقامت، درک وضع روز و سیاست وقت و غیره برخوردار است. او 12 سال در نجف با امام خمینی فعالیتهای ضد امپریالیستی داشت و دستورات امام را با جان و دل میپذیرفت. در خردادماه 1358 دولت عراق دست به فشار و اختناق هایی زد، دانشمندان و علمای دینی و فقها و نویسندگان شیعه را بازداشت نمود. مسلمانان عراق دست به یک تظاهرات وسیعی زدند و شعارهایی برضد حزب بعث دادند و با عکس هایی که از امام خمینی و صدر با هم یا جدا از هم در دست حمل مینمودند، این تظاهرات در عمده شهرهای عراق صورت گرفت، به ویژه در چند محله بزرگ و معروف بغداد و نجف از هرجای دیگر شدید تر و زیادتر بود. این تظاهرات تکرار شد و بالاخره منجر به خونریزی گشت که در اثر آن عدهای از جوانان و دانشجویان شیعه در بغداد و نجف به شهادت رسیدند. در نتیجه آیتالله صدر از زندان بیرون و به خانهاش در نجف بازگشت و بلافاصله در منزل خود زیر نظر ماموران امنیتی که بعدا گفته شد برق و تلفن منزل وی را قطع کردهاند قرار گرفت. صدر صبح 23 خرداد ( 18 رجب 1399 ) پس از ده روز حبس در بغداد، آزاد شد و مردم به محض اطلاع از آزادی وی از تمام نقاط عراق و از اطراف و اکناف به نجف سرازیر شدند و در محله مسکونی ایشان دست به تظاهرات زده و در جلوی منزل معظم له اجتماع نمودند. آیت الله صدر در پاسخ به احساسات صمیمی مردم سخنانی ایراد نمود و دولت عراق را شدیدا استیضاح کرد و در پایان از مردم خواهش نمود که به آرامی متفرق شوند. مساله آیت الله صدر مثل بمب صدا کرد و به ویژه در کشورهای اسلامی پیچید و در ایران در وهله اول دهها راهپیمایی و اعلامیههای گوناگون از طرف مسلمانان متعهد و احزاب مختلف صورت گرفت و اعمال حزب بعث شدیدا محکوم شد. چنانکه رهبران اسلام و شیعه، نامه و تلگرام های بسیار به آیتالله صدر فرستادند و به صلاحدید امام خمینی بقای ایشان در نجف در این موقعیت حساس ضروری تلقی شد. آیتالله صدر نیز تلگرامی که حامل خلوص و تشکر از راهنمایی امام بود به امام خمینی ارسال داشت (6 رجب 99). نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] تاسیس مراکز جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:4 عصر تاسیس مراکز امام موسی صدر با توجه به اندیشه عمیق خود برای حل نابسامانیهای ریشهدار در ابعاد مختلف، به سنگر مسجد و فعالیت در دبیرستانها و دانشگاهها اکتفا نکرد و اقدام به تأسیس مراکز اسلامی نمود: مدرسة صنعتی جبل عامل اولین مؤسسهای که وی در شهر صور بنیان نهاد «مدرسة صنعتی جبل عامل» بود. هدف او از ایجاد این مرکز آن بود که فقر و جهل را که سالها سایة شوم خود را بر سر این مردم افکنده بود از میان بردارد. چنان که تا حدود زیادی نیز در این راه موفق گردید. این مدرسه اختصاص به یتیمان و محرومان داشت. افرادی در آن نگهداری میشدند که خانوادههایشان مورد حملة اسراییل قرار گرفته و پدر و مادران خود را از دست داده بودند. این فرزندان از سن یازده تا پانزده و بیست سالگی در این مدرسة شبانه روزی، در هفت رشتة مهم فنی مثل نجاری، آهنگری، جوشکاری، برق و الکترونیک و ماشینهای کشاورزی و ... به طور رایگان تحصیل میکردند و پس از چهار سال وارد اجتماع و جذب بازار کار شده و حقوق قابل توجهی دریافت میکردند که بدان وسیله قدرت تشکیل خانواده را نیز مییافتند. برای آشنایی بهتر و بیشتر با فعالیتهای این مدرسه و نحوة ادارة آن سخنان سردار بزرگ اسلام شهید دکتر مصطفی چمران که خود به مدت هشت سال مدیر این مدرسه بوده است توجه کنید: «این یکی ازمدارس عالی است که در جنوب لبنان از هر جهت بینظیر است، از نظر عظمت و از نظر کیفیت درس، در اکثر سالها شاگردان اول لبنان از این مدرسه فارغ التحصیل میشدند. شاگردانی که از نظر عملی، فکری و تئوری در لبنان بینظیر بودند. شاگردانی که با کار خود در جوشکاری، تراشکاری، ماشین آلات و ... در سرتاسر لبنان سرآمد دیگران بودند. حتی من به خاطر دارم میخواستیم عدهای استاد بپذیریم، عدة زیادی از مدارس مسیحیان و حتی از اروپا آمدند، میخواستم که این استادان را امتحان کنم. برای امتحان آنان به یکی از شاگردان گفتم که آنان را روی ماشین تراش امتحان کند. شاگرد مدرسة ما که شاید سال سوم بود از استادی که از خارج آمده بود به مراتب قویتر و تواناتر بود.» منبع درآمد مالی «در این مدرسة محروم، برای آنکه امور خود را اداره کنیم مجبور بودیم که برای خارج کار کنیم، یعنی مثلاً در و پنجره بسازیم و بفروشیم. بنابراین، شاگردان مجبور بودند تا نیمه شب جوشکاری کنند، حتی در روزهای تعطیل نیز کار کنند. در قسمت ماشینهای تراش پیچهای بزرگ میساختیم و به خارج میفروختیم تا مقداری از خرج ما را تأمین کند. این موجب شده بود که شاگردان این مدرسه صد برابر شاگردان مدارس دیگر آزمودهتر و ماهرتر باشند، به طوری که یک شاگرد در این جا بیش از پنجاه یا شصت پیچ میساخت و حتی با چشم بسته میتوانست پیچ بسازد.» آموزش دینی، نظامی فعالیتهای این مدرسه تنها در بُعد آموزش رشتههای صنعتی خلاصه نمیشد، بلکه شاگردان به یادگیری مسایل دینی و مذهبی خود نیز علاقه نشان میدادند و با تشکیل نماز جماعت در کارگاه و شرکت در کلاسهای بینش دینی و احکام و ... بر آگاهیهای معنوی و مذهبی خود میافزودند در کنار همة اینها با فنون مبارزاتی و جنگهای چریکی هم آشنا میشدند. پیشرفت سریع مدرسه در فعالیتهای مذکور همه را به تعجب واداشته و رعب و وحشت در دل دشمنان انداخته بود، به گونهای که دیگر تاب تحمل آن را نداشتند و با روشهای مختلف سعی در توقف، یا به تعطیلی کشاندن آن داشتند. در این خصوص شهید چمران چنین مینویسد: «اسرائیل بارها این مدرسه را زیر آتشبار خویش فرو کوبید. توپهای سنگین 175 میلی متری اسرائیل در وسط مدرسه فرود میآمد... از طرف دیگر مزدوران کثیف عراق بارها به این مدرسه حمله کردند و با راکت و موشک این مدرسه را در هم کوبیدند. یعنی نه فقط دست راستیها و اسراییلیها، بلکه چپیها و کمونیستها و مزدوران عراق نیز چندین بار این مدرسه را مورد هجوم قرار دادند... در جنگهای خونینی که در میگرفت همیشه این شاگردان کوچک، اسلحه به دست میگرفتند و پشت سنگرها علیه مهاجمین میجنگیدند، و این بزرگترین افتخار آنها بود.» تأسیس جمعیت بِرّ و احسان این مرکز، گر چه نخست به همت والای مرحوم آیتالله شرفالدین بنیان نهاده شد اما در زمان سید موسی صدر و با اقدامات پیگیر، فعالیتهای آن به اوج خود رسید. این مرکز دارای پنج کمیسیون جداگانه به نامهای تفتیش، برنامه، مالی، تبلیغات و مجالس مذهبی است، که هر کدام فعالیتهای محولة خود را دنبال میکنند. اعضای این جمعیت که خود مردم هستند، هر ماه در حدود یک لیرة لبنان (25 ریال) به جمعیت کمک میکنند. از همین پولهای جزیی بودجة سال 1340 ش. در حدود چهل هزار لیره، معادل یکصد هزار تومان شد. این جمعیت با شعار «شیعتنا یموتون و لایسئلو بالکف» یعنی: شیعیان ما میمیرند ولی دست گدایی به سوی دیگران دراز نمیکنند، توانست در نخستین سال تأسیس خود، بیش از یکصد و بیست نفر متکدی را از کوچه و بازارها جمع کند و علاوه بر کمکهای مالی، برای هر کدام شغل آبرومندی ایجاد نمود و خود سید موسی صدر چند جلسه برنامة سخنرانی و ارشاد برای آنان گذاشت که اثر بسیار مطلوبی بر روحیه تمامی آنها داشت. جمعیت «برّ و احسان» در یک کلام چشم امید تمام محرومان و بیپناهان بود و بدون توجه به مذهب افراد (اعم از شیعه، سنی و مسیحی) به همه یاری مینمود. این روش به قدری جلب اعتماد کرده بود که مردم از هر فرقه و دسته به آن کمک میکردند که دو نمونة از آن را خود مؤسس دردمند این چنین نقل میکند: داستان دردناک زنان وضع آشفتة زنان و دختران در لبنان از همه اسفبارتر بود، به طوری که در آن کشور مسأله حجاب و بیحجابی زن اصلاً مطرح نبود، بلکه تنها داستان برهنگی زن و یا به تعبیر عربها (خلاعت) آنان مورد بررسی قرار میگرفت و این وضع با هیچ یک از کشورهای شرقی قابل مقایسه نبود. این موضوع دردآور از همه چیز بیشتر سید موسی صدر را ناراحت کرده و عذابش میداد و بدین منظور هم، وی وقت زیادی برای این مهم گذاشت. او به خاطر اهمیت، ظرافت و حساسیت مسأله حدود یک سال به دنبال تحقیق و بررسی راههای مبارزه با این آفت خانمان برانداز بود تا این که در نهایت به روشی نوین و ابتکاری دست یافت که بهتر است از زبان خود او بشنویم: «پس از یک سال مطالعه؛ عامل اصلی این بیبند و باری را در بیسوادی، تهی مغزی و دور بودن [این قبیل] زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم و فهمیدم که نخست باید سطح فکری وتربیتی آنان از جهت دینی و اخلاقی تقویت بشود. ولی دو مانع بزرگ در پیش داشتم. که عبارت بودند از: الف: زنان لبنان بر خلاف زنان ایران در مسجد و مجالس عزاداری به هیچ وجه شرکت نمیکردند. ب: چون شخصیت زنان به طور معمول با زیبایی، تظاهر به تجمل و مُد آمیخته بود، بدین جهت امکان نداشت به طور مستقیم به پوشش اسلامی و حجاب دعوت بشوند زیرا باعث میشد که آنها از روحانی و دعوت دینی فاصله بگیرند. نتیجة مطالعات این شد که دعوت را غیر مستقیم شروع کنیم. بدین صورت که نخست جمعیت «بِرّ و احسان» اعلام کرد که برای عضویت زنان هم در این جمعیت مانعی نیست و آنان میتوانند در فعالیتهای جمعیت حضور فعال داشته باشند. با تبلیغاتی که انجام گرفت در مدت کوتاهی بیش از دویست نفر زن عضو جمعیت شدند و در اول سال، خودشان هشت نفر را به عنوان هیأت مدیره انتخاب کردند. به علت روح مردم دوستی و زیادی عاطفه، فعالیت زنان در امور خیریه بالا گرفت تا آن جا که برندة جایزه فعالترین عضو در سال 1339 ه ش، یکی از همان خانمها گردید. برای تشدید و ازدیاد علاقة زنان به اهداف و افکار جمعیت، توزیع شهریة فقرا و رسیدگی به حال خانوادههای فقیر را در هر ماه دوبار بر عهدة آنان گذاشتیم. رضایت روحیای که به واسطة رسیدگی و ملاطفت با مستمندان در این خانمها به وجود آمد، شخصیت اصلی، یعنی روح انسانی را در آنها تا حدودی زنده کرد و به خوبی درک کردند که به جز «زنانگی»، «مد پرستی»، «لباس خوب پوشیدن» میتوان شخصیت دیگری هم داشت که این شخصیت عظمت، ثبات و لطف بیشتری دارد.» ولی عمق فاجعه در این خصوص به قدری وسیع بود که با این تلاشهای هر چند چشمگیر و دقیق، اصلاح اساسی صورت نمیگرفت. به ناچار او برای مبارزه با این فساد اجتماعی تصمیم گرفت تا جبهههای مهم دیگری بگشاید و با تمام نیرو و تجهیزات لازم، از هر طرف، به سوی فساد، این دشمن خانمانسوز حملهور شود. تأسیس خانة دختران زنان و دختران، علاوه بر فعالیت در بخش بانوانِ «جمعیت بِرّ و احسان»، در سه مؤسسة مهم دیگر که باز به همت سید موسی صدر، برای آنان راهاندازی شده بود، به کار و کوشش پرداختند. یکی از آنها مدرسهای به نام «بیت الفتاه» یعنی (خانه دختران) بود. در این مکان به دختران بیسرپرست و فقیر، خیاطی و هنرهای دستی دیگر آموزش میدادند. آنها پس از اتمام دورة تحصیل در این مدرسه، با دستهای پر و با ایجاد کارگاه خیاطی و هنری در منزل، امور زندگی خود و نزدیکان را به خوبی تأمین میکردند. آموزشگاه پرستاری سید موسی صدر مرکز دیگری نیز برای بانوان دایر کرد به عنوان «آموزشگاه پرستاری». در این آموزشگاه دخترانی که مدرک دیپلم گرفته بودند، پذیرفته میشدند و زیر نظر استادان باتجربه، آموزش پرستاری میدیدند و پس از فارغ التحصیل شدن به مراکز بهداشتی، درمانی و بیمارستانها اعزام میشدند و در عین حالی که برای خود و خانواده مایة امید و زندگی بودند در آن مراکز به محرومان و بیچارگان خدمت میکردند. مرکز پزشکی این مرکز به نام «مدینه الطب» شهرت یافته، و تا به حال اقدامات وسیع و مهمی را در خصوص امور بهداشتی و درمانی به انجام رسانده است و در بسیاری از قراء و قصبههای جنوب لبنان که سالها مردمش از همه چیز محروم مانده بودند، درمانگاه و مرکز بهداشتی دایر نموده است. پس از راهاندازی این مرکز درمانی بزرگ، آموزشگاه پرستاری نیز زیر نظر این مرکز اداره شد. مؤسسة قالیبافی سید موسی صدر برای تأسیس این مرکز به ایران سفر کرد و در شهر کاشان با قالیبافهای ماهر و سابقهدار به تبادل نظر نشست و یکی از اساتید این صنعت را با خود به لبنان برده و وی را جهت آموزش زنان مدت چند سال در لبنان اقامت داد. با تشکیل کلاسهای آموزش قالیبافی توسط وی، بانوان بسیاری این صنعت را به خوبی یاد گرفتند، چنان که بعد از اندکی این مراکز آموزشی، یکی از مراکز سرنوشتساز برای قشر بانوان ودیگر محرومان به حساب آمد و به خاطر همین اهمیت، زیر نظر شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران اداره میشد. بیش از 300 دختر از منطقة جبل عامل در این مرکز آموزشی، مشغول یادگیری قالیبافی بودند. بعد از تمام دورة لازم در آن مرکز، وسایل قالیبافی در اختیار آنها گذاشته میشد و آنان در منزل خود به کار ادامه میدادند و در برابر، دستمزد دریافت میکردند. این قالیها توسط مؤسسه در فروشگاههای مخصوص به فروش میرفت و با سود آن، عملیات حیاتی در راه بهبودی اوضاع محرومان و بیسرپرستان انجام میگرفت. همشیره هم سیره در کنار فعالیتهای سید موسی صدر در خصوص زنان لبنان، تلاشهای شبانه روزی خواهر گرانقدر وی نباید مورد غفلت و فراموشی واقع شود. این شیر زن خستگی ناپذیر، همواره مایة امید و دلگرمی سید موسی بوده و در پیشبرد کارهای مربوط به زنان در آن کشور، نقش تعیین کنندهای داشته است. وی هم اینک نیز در راستای ادامة فعالیتهای برادرش، مدیریت برخی از این مؤسسات را به عهده دارد و در هر سال با تلاش و تحت سرپرستی ایشان هزاران فرزند یتیم و بیسرپرست نگهداری و تربیت میشوند و صدها دختر و پسر جوان با همدیگر تشکیل خانواده داده، و با رفتار و کردار اسلامی وارد جامعة اسلامی لبنان میشوند. خانم ربابة صدر شرف الدین به خاطر تلاشهای بیدریغ و مخلصانهاش در میان مردم لبنان از احترام و منزلت ویژهای برخوردار است و به عنوان الگو برای زنان مسلمان کشورهای اسلامی مطرح هستند. حوزة علمیه یکی دیگر از حرکتهای مهم و ماندگار سید موسی صدر، راهاندازی مرکز فعال دیگری است که به نام «معهد الدراسات الاسلامیه» (مرکز بررسیهای اسلامی) معروف است. با توجه به نیاز ضروری و همیشگی مردم به عالمان و مبلغان آگاه و مسؤولان، این مرکز اسلامی در تربیت طلاب علوم دینی، اهتمام شدیدی از خود نشان میدهد و علاوه بر لبنان، عدة زیادی از کشورهای آفریقایی، افغانستان، اندونزی و چین، تایلند، ژاپن و ... در آنجا درس طلبگی میخوانند. افراد بیشماری نیز از این مرکز فارغ التحصیل گشته و به کشورها و شهرهای خود باز گشتهاند. هم اکنون در بسیاری از کشورهای افریقایی، توسط تربیت یافتگان همین حوزه علمیة، معارف اسلام راستین و مکتب تشیع رواج پیدا میکند. شهید بزرگوار سید عباس موسوی دبیر کل حزب الله لبنان تنها یک نمونه از پرورش یافتگان این حوزة علمیه است. وی به تشویق سید موسی صدر وارد این مرکز شد و پس از اتمام دورة کامل آن به نجف اشرف هجرت کرد. این مدرسة علوم دینی با معماری زیبایی ساخته شده و در کنار دریای مدیترانه، در شهر صور قرار دارد البته مؤسسات و مراکز مختلفی که به همت و رهبری سید موسی صدر ساخته شد، به نام را نمیتوان در همین هفت مورد خلاصه کرد، چنان که مؤسسات مهم دیگری «دارالایتام»، «سازمان زنان»، «کلاسهای مبارزه با بیسوادی»، «کودکستان»، «خانة معلولین و درماندگان»، «مدرسة نمونة دختران»، «باشگاه ورزشی جوانان» و «مرکز علمی تحقیقی لبنان» نیز در نتیجة تلاشها و جان فشانیهای او به ثمر رسیدکه توضیح و تفضیل این همه مجال دیگری است. نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعی لبنان جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:4 عصر تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعی لبنان امام موسی صدر عقیده داشت شیعیان که اکثریت مسلمانان لبنان هستند و 1.200.000 نفر را تشکیل می دهند حق دارند که برای خود مرکزیتی داشته باشند زیرا همه طایفه های دیگر که پانزده طایفه اند، دارای مرکز و مرکزیت و رهبری هستند. اما دنیای عرب با این پیشنهاد بشدت مبارزه کرد؛ زیرا دنیای عرب نمی خواست مکتب و مرکزی به نام شیعه به وجود بیاید. دشمنان حتی چندین بار می خواستند که امام موسی صدر را ترور کنند. ولی امام موسی صدر به کمک شیعیان بعلبک که قویترین و رزمنده ترین شیعیان لبنان هستند توانست قدرتی بوجود آورد و دولت لبنان را تحت فشار قرار دهد تا مرکزیت شیعیان را بپذیرند. بنابراین پس از چندسال مبارزه، {در سال 1969} امام موسی صدر موفق شد که تشکیل مجلس شیعیان را در پارلمان لبنان به تصویب برساند. یعنی همچنان که دستگاه های دیگر، طایفه های دیگر، دارای مجلس و مرکز و رهبریت بودند، شیعیان نیز برای خود دارای مرکزیتی و رهبری باشند. پس از کشمکش های زیاد و مبارزه های خونین این مرکز به تصویب رسید و خود امام موسی صدر به ریاست این مرکز انتخاب شد. و این را «مجلس اعلای اسلامی شیعیان» نام گذاشتند، که البته با پارلمان لبنان فرق دارد. مجلس پارلمان چیز دیگری است. مجلس اعلای شیعیان یعنی مرکزیتی برای طایفه شیعه، که رئیس آن نیز امام موسی صدر انتخاب شد. این مجلس دارای یک هیأت شرعی از 9 نفر روحانی عالم دینی و یکی هیأت اجرایی مرکب از دوازده نفر می باشد، که توسط شیعیان انتخاب می شوند. این اولین باری بود که شیعیان در لبنان احساس هویت و احساس شخصیت می کردند. احساس می کردند که کسی هستند و می توانند که با طرف دیگر حرف بزنند. در سال 1970، یعنی یک سال پس از تأسیس رسمی این مجلس، امام موسی صدر شدیداً وارد مبارزه شد و از دولت لبنان تقاضا کرد که به درد شیعیان جنوب لبنان برسد؛ زیرا که اسرائیل می آمد و جنوب لبنان را بمباران میکرد و مردم بیگناه شیعه کشته می شدند. خانه های آنان ویران می گردید و هیچکس به آنان توجهی نداشت. نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] هجرت به لبنان جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 3:3 عصر هجرت به لبنان از مسجد تا مدرسه سید موسی صدر پس از ورود به کشور لبنان، شهر «صور» را برای ایفای مسئولیت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گردید. این مسجد باشکوه به دست توانای مجاهد کبیر آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین تأسیس شده بود و از در و دیوار و فضای عطرآگینش هنوز خطبههای روحانگیز آن عالم نستوه به گوش جان میرسید. دو سالی میشد که آن مسجد امام و هادی خود را از دست داده و چشم به راه شخصیتی دیگر نشسته بود، تا دوباره نشاط و تحرک را در آن به وجود آورد. ورود سید موسی صدر به شهر صور به این انتظار پایان داد و جنب و جوش دیگری در آن به پا نمود. سید موسی صدر با مطالعه دقیق اوضاع، به خوبی دریافت که ریشه اصلی همه این گرفتاریها، فقر فرهنگی و اقتصادی است. از این رو، بیش از آنکه طبق روش سنتی و معمول، مردم و جوانان صور را «امر به معروف و نهی از منکر» کند، روش ابتکاری در پیش گرفت. نخست درصدد برآمد تا زمینههای هدایت و تقوا وپذیرش امر به معروف و نهی از منکر را در وجود مسخ شده آنان ایجاد کند، آنگاه با یک برنامهریزی اساسی نخست به جنگ فقر فرهنگی رفت و علاوه بر ایراد سخنرانی و تشکیل کلاسهای منظم در دبیرستانها و مراکز فرهنگی و هنری دیگر، با جوانان روشنفکران آن سامان ارتباط نزدیک برقرار نمود. وی با سخنان رسا و روشنگرانه خود، پوچی فرهنگ غرب و مادیگری را برای آنان توضیح داد و با الهام از قرآن، سنت و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) منطق اسلام را به عنوان قویترین و پرمحتواترین منطق روز معرفی کرد. جوانان که تا آن روز ندیده و باور نمیکردند که یک روحانی و رهبر مذهبی این چنین با سیمایی گشاده در برابر آنها بایستد و مانند پدری مهربان با آنان سخن بگوید، شیفتهاش شدند. به علاوه آنها به قدری از معارف اسلام و تشیع فاصله داشتند که نمیتوانستند قبول کنند این سخنان از منابع دین مقدس اسلام و تشیع گرفته شده است، زیرا حیرتزده از وی سؤال میکردند: «حرفهای شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیدهایم» و او با مهربانی دست بر دوش جوانان میگذاشت و در پاسخ میگفت: «آیات و احادیث پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) که برای شما خواندم بهترین گواه زنده است که این مطالب از آن اسلام است.» سید موسی هر چند که در شهر صور سکونت داشت، ولی هفتهای دو روز، برای سخنرانی در دبیرستان «عاملیه» به بیروت سفر میکرد و دبیران و دانشآموزان آن جا را نیز از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب مینمود و با گفتار و کردار دلپسند خود همه را بیاختیار شیفته معارف الهی و مکتب امام معصوم (ع) میکرد. او با بردباری و سعه صدر تمام، در راه ایفای مسئولیت سنگین خود، کوچکترین هراسی به دل راه نمیداد و از توبیخ و استهزای کسی دل آزرده نمیگشت، چنان که خود وی آن صحنهها را این چنین به تصویر میکشد: «برای تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانی در هفته برای دانشآموزان و فرهنگیان در دو مؤسسه فرهنگی بزرگ شیعه لبنان «الکلیه الجعفریه» و «الکلیه العاملیه» شروع کردم. در روزهای اول قیافههای استهزاء آمیز ولبخندهای تحقیر [آمیز] پارهای از جوانها غیر قابل تحمل بود. حق هم داشتند، کتابها و رسالههای گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانههای لبنان فراوان، مورد مطالعه جوانان قرار میگرفت. چند ماه گذشت... روزها و ساعاتی سنگین بود مجبور بودم به سؤالات عجیب و غریبی پاسخ دهم. یکی از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانی جوانها حلقهوار با من بیرون میآمدند یکی از آنها به من گفت: آیا هیچ حس کردهاید که جوانها چرا به تو علاقهمند شده و به چه علت این طور احساس نزدیکی میکنند! و خود او برای تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: بحثهای تو و پیشنهادات تو با توجه به احتیاجات روحی و مشکلات روانی مطرح میشود و به عبارت روشنتر تو با واقعبینی به شرایط روحی و جسمی ما مینگری و با حوصله و دقت، مشکلات ما را مطالعه و تا حدود امکان حل مینمایی. سید موسی صدر همزمان با این فعالیتها، در مراکز فرهنگی، مذهبی برادران مسیحی نیز حاضر میشد و برای آنان صحبت میکرد و با شخصیتهای سیاسی، علمی و مذهبی آنان وارد بحث و گفتگو میگردند، به گونهای که در مدتی بسیار کوتاه همه آنان را به شدت شیفته مذهب تشیع و خود کرده بود. بارها نویسندگان معروف و شخصیتهای بارز مسیحی مثل: «جرج جرداق» و «شکر الله حَدّاد» به وی گفته بودند که: «این فرهنگ شیعه را که شما مطرح میکنید، اگر همه مثل شما این جور آن را ارائه میدادند، الآن دیگر اثری از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور تاقی نمیماند. این فرهنگ با این ویژگیها، قابل پذیرش برای همه مردم است.» نوشته شده توسط : مسیح لبنان نظرات ديگران [ نظر] < 1 2 3 4 5 > : لیست کامل یاداشت های این وبلاگ : سیره اخلاقی3سیره اخلاقی2سیره اخلاقیهمراه با مردمساده زیستیجدیت دولت نهم برای ازادی امام موسی صدر[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها : دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
دوران شکوفاییعصر فرعونهجرت به نجفپیمان زندگیورود به حوزه عشقتاسیس مراکزتبار نامهمحمد پیامبر بت شکن
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
محمد؛ پیامبر بت شکن
به نقل از کتاب" ادیان در خدمت انسان " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر "
صفحه 287 تا 298 ترجمه مهدی فرخیان
45 سال پیش مجله لبنانی النهج مورخ چهاردهم سپتامبر 1960 (23 شهریور 1339) مقاله ای از امام موسی صدر به مناسبت میلاد رسول اکرم منتشر کرده که به دلیل برخورداری از نکات تازه هنوز هم خواندنی است. دریغمان آمد که منتشر نکنیم. دریغ مضاعف آنکه چنین متفکری هنوز اسیر زندانهای لیبی است. بیایید برای رهایی او تلاش کنیم.
متن مقاله:
از سپیده دم آفرینش آدمی، ذهن او در پی شناخت بوده است. از همین رو، در خود وپیرامون خود، به کشف ناشناخته ها پرداخت ودر طی هزاران سال با تلاشی جانکاه در پی حقیقت گشت. آنچه بیش از همه آدمی را به تکاپو وا می داشت و او را به اندیشیدن بر می انگیخت،ترس او بر سرنوشت خویش بود. زیرا که خود را در جهانی پر سطوت، که از زمین وآسمان بر او دشمنانی بزرگ چیره می کرد، ناتوان می دید، ویارای برابری با آنها را نداشت. امنیت وثبات دو انگیزه ژرف ودو هدف دور دست او، در پس نگاههای خیره وترسان او در معمای طبیعت، بودند. برای تحقق امنیت وآسایش تنها دو راه پیش رو داشت:
1- چیرگی بر طبیعت
2- سازش با طبیعت از هر راه ممکنی.
چون در آن مرحله از تحقق امر نخست فرو مانده بود، به اکراه، به کوشش برای تحقق امر دوم تن داد. از این رو به خلق اوهام گوناگونی پرداخت وبه بندگی آنها پرداخت. قرآن نیز آن را بیان کرده است، همچنان که این مسأله در تاریخ ادیان وعقاید ثابت شده است.
جهل که در آن هنگام دلیل موجهی بود، در روزگاران دیر پای دوره بت پرستی، مایه دوری انسان از جایگاه والایش بود. مقصود ما از بت پرستی مفهومی اعم از نظام شرک آلود است. آنچه میان ساخته دست آدمی وموجودات معبود او، همچون اجرام آسمانی، درختان وحیوانات، مشترک است، همان وهم بر ساخته در این نمادهاست، که آدمیان به شیوة فریبکارانه وبرای مجاب کردن عقل، در برابر آن اوهام فروتنی ورزیدند. چنانکه ما کودکان را با سرگرمی ساکت می کنیم، آدمی نیز عقل خویش را اینگونه خاموش ساخت.
در آن مرحلة طولانی ودشوار، آدمی بنا به غریزه ترس در برابر کائنات طبیعی مانند خورشید وماه سر فرود آورد. و به امید کسب روزی، در برابر حیوانات ودرختان کمر خم کرد. پس از آن در برابر ساخته هایی که خیالش آنان را جسمیت بخشیده بود ونمادی از خدایانش بودند، تعظیم کرد. او این خدایان را در معبدهایی نزدیک خویش ساخت، تا هر گاه از چیزی می ترسید یا چیزی می خواست، به آنها پناه برد.
این بت ها انسان را از علم آموزی ودریافت حقایق باز داشتند. چرا که به نظر او قدسیت این بتها مانع اندیشیدن در ماهیت وکنه آنها می شد. آدمی به جای تحلیل وعلت یابی رخدادها، بسند می کرد که حوادث بنابر اراده های عُلوی جریان دارد. اگر احترام آنها بر او واجب است، به ناچار کمتر از آن است که راز آنها را دریابد.
بنابراین در خود این جرأت را نمی دید که از زیر سلطه طبقه ای از مردم، که اعتقاد داشت قداست خدایان را دارند، به در آید، او اعتقاد داشت که اوضاع جهان، ثابت ودگرگون ناپذیرند. نظامهای مقدس است که مشکلات را آفریده وبا مقدراتش بازی می کند، وچون چیزی نداشت که با او برابری کند، از روی درماندگی وبه سبب رنجی که از او می برد، نزدیکش شد. این نظام شرک آلود در خدمت بتهایی از بشریت بود مانند طبقات بزرگان واشراف از شاهان وثروتمندان. افزون بر این انسان هر خرافه ای را باور داشت. این خرافه ها را بر فلسفة سستی که با ظواهر طبیعت پیوند داشت، بنا می کرد. اگر قمر در برج عقرب بود، آن را شوم می پنداشت ودست از حرکت وکار می کشید؛ می ترسید به شری از سوی خدا دچار شود، زیرا که در آن زمان مزاج خداوند- نعوذبالله- مضطرب ودر معرض بحرانهای عصبی بود.
نیز بت هایی از عادت وسنت می پرستید. این سنت وعادت سنگین ترین غل وزنجیرها بر آدمی وپر اثرترین چیزها در جمود و واپس ماندگی او بودند. «ذات» او بزرگترین بت ها بود ، وچه بسا همچنان نیز باشد. آن «ذات» را می پرستید وهیچ چیز را نمی دید، مگر از دیده آن. حق آن بود که «ذات» او حق می دانست، هر چند باطل باشد. وباطل همان بود که «ذات» می گفت اگر چه بر حق باشد.
انسان در فراز وفرودهای تاریخ چنین بود و بدین گونه اجتماعش شکل گرفت. یکی از فضایل انسان- در آن دوران ها نیز انسان فضایلی داشت- این بود که به تجاربش آگاه بود واز نتایج آنها سود می برد. ورفته رفته بنا بر قوانین مسلم پیشرفت کرد، قوانینی که ما آنها را الهی می دانیم ودیگران آن را مادی می خوانند. وقتی فلسفه به صورت قوام یافته و پخته ظهور یافت، فلاسفه ندای آزادی انسان را از زنجیرهایش سر دادند، ومردم را به شکستن بت های گوناگونشان فرا خواندند. اما واپس گرایان وسوداگران عقیده انگ الحاد وکفر بر آنان زدند، ودعوتشان را با منزوی کردنشان از مردم نا کار آمد کردند. وآنچه به منزوی شدن فلاسفه کمک کرد این بود که آنان عقل را مخاطب می ساختند نه دل را، وکمتر کسی از مردم تحت تأثیر این زبان قرار می گیرد وبه آن پاسخ می گوید.
از این رو دیگر برای پیشرفت اجتماعی وبه کمال رساندن آن، چاره ای جز دخالت خدای سبحان نبود.
کار رسولان در اثر بخشی، به کلی، با فلاسفه متفاوت است.چرا که پیامبران عقل آدمی را در چارچوب وجدانشان مخاطب می ساختند. ودین چنانکه متخصصین با الهام از پیامبر این گونه تعریف کرده اند:«فطرتی است که انسان را به خالقش پیوند می دهد» ودعوت الهی از این فطرت آغاز شد. این بینش، بزرگترین عامل توفیق انبیا در رسالتِ به حقشان بود. ارتباط غریزی میان آدمی و خدایش رسالت انبیا را آسان می ساخت. اما در رسالت فلاسفه سودی نداشت.
در حالیکه فیلسوفان خود را تنها و آسیب پذیر می دیدند، پیامبران در ژرفای احساسات مقدس و اصیل آدمیان جای داشتند. هرگاه مردم برای حفظ سنت یا امری موروثی با آنان به جفا رفتار می کردند، دعوت از دریچه ایمان به خدا، به درون آنها راه می یافت.
رسالت همه انبیا یکی است، و اختلافشان، تنها به ادوار زندگی بسته است؛ ادوار زندگی با توجه به «تکامل وتکوین». جوهر انقلاب پیامبران بر ضد بت پرستی به هر شکلی که باشد، در مراحل و ادوار مختلف تفاوتی نمی کند. زیرا که آنان رهبرانی رهایی بخشند؛ به دقیقترین معانی ای که ما امروز از این دو واژه (رهبر ورهایی بخش) در می یابیم. گزاف نیست اگر بگوییم حضرت محمد(ص) بزرگترین پیامبر است وانقلاب او بزرگترین انقلاب. این بیان واقعی این انقلاب است ونتایج این انقلاب وتاریخ، این را ثابت کرده است.
در این گفتار بر آنیم که عظمت پیامبر را با پاره ای کارهای قهرمانانه اش برای آزاد ساختن بشر از بندها وبت ها به سوی جهان بهتر بر شمریم.
یکم: پیامبر در جهانی که فرقهها و گرایشهای متفاوتی در آن بودند، دعوت خود را بر توحید بنیان نهاد. برای دنیا خدایانی بی خرد ساخته بودند. این خدایان منجلابهای تفرقه، رسوایی و نادانی بودند.پیامبر اسلام در دعوت رهایی بخش خود با سختی هایی رو به رو شد که خود ـ در حالی که او فداکار و شکیبا بود ـ چنین میگوید: «هیچ پیامبری آنچنان که من آزار دیدم، آزرده نشد
او با رد شرک و زشت شمردن بت پرستی دعوتش را برای ژرفا بخشیدن به این اصلِ جامعِ رسالتش (یعنی توحید)، آغازکرد، تا اینکه در «یوم الفتح» پیروزی درخشانش را به اوج رساند. وعلی جوانمرد اسلام را بر شانههایش بلند کرد. خداوند با این پیروزی او را برتری بخشید. در آن روز علی(ع) دستان خود را زیر بزرگترین بت، هبلِ یک چشمِ وصله دار برد و آن را از ریشه برکند. دیگر بتهای کوچک را نیز برکند تا با نابودی آنها نظام شرک را از میان برد.
پیامبر در نبرد با شرک به از میان رفتن ظواهر بسنده نکرد. بلکه در سنگرگاههای آن یعنی جانها و دلها به مبارزه با آن پرداخت. وجان ها ودل ها را از نگرانیها و وسوسه ها پاک کرد. پیامبر میفرماید: «شرک پنهانتر است از جنبش مورچهای سیاه، بر تخته سنگی، در شبی تیره». چه انگیزهای نیرومندتر از حس خطر از پیروی شرک و مقابله با اثرش در راههای تاریک و لانههای پنهانش است؟ و چه نیرویی بهتر از این احساس، با خطر کمین گرفته در درون سینهها و آرام جانها مقابله می کند؟
سال نهم هجری پیامبر هیئتی متشکل از علی(ع) و ابی بکر را با آیاتی از سوره برائت روانه یمن کرد. حضرت علی از جانب پیامبر نبردی بر ضد الحاد را در دربار اعلام کرد. نبردی که در آن سستی و نرمش راه ندارد. خورشید و ماه را از عرش الهی تا بندگانی برای خدا پایین آوردند. او گفت خورشید و ماه و دیگر موجودات تحت فرمان خداوند هستند.و هرگاه خداوند برای آنها خیر و نفعی بخواهد،خیر و نفعی بیشتر به انسان می رسد.
پیامبر در دعوت خود، در برابر فریبها و تهدیدها، نه سستی ورزید و نه نرمش به خرج داد. در برابر آنها قد برافراشت و گفت: «به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند، تا از رسالتم دست بردارم، چنین نمیکنم مگر مرگم فرا رسد».
آنچه طبری و ابن حجر به نام افسانة «غرانیق» نقل کردهاند، بسیار شگفت انگیز است. برای بیپایگی این روایت کافی است آن را با رسالت و سیرة پیامبر بسنجیم. آنها نقل کردهاند: در سال پنجم هجری ستمها بر مسلمین گران آمد. سرانجام پیامبر به گروهی دستور داد به حبشه هجرت کنند. پیامبر آرزو داشت که آیهای بر او نازل شود و به او اجازه دهد تا با ستمگران و بتهای آنها خوش رفتاری کند. پس سورة نجم نازل شد. پیامبر آن را برای مردم خواند. وقتی به این دو آیه رسید: «افرأیتم اللات والعزی، و مناه الثالثه الاخری» به او الهام، و بر زبانش جاری شد: «تلک الغرانیق العلی،و منهن الشفاعه ترتجی». (آنها غرانیق بلندمرتبه هستند واز آنها امید شفاعت می رود) مشرکین شادمان شدند، چه مشاهده کردند پیامبر به خدایانشان احترام میگذارد، و در کارها آنها را شریک خداوند می داند. آنها روایت کردهاند پس از وحی و شب هنگام که پیامبر تنها ماند، پشیمان شد، افسوس خورد و ناپسند شمرد آنچه بر زبانش جاری شده بود.و مساله را دوباره به حال نخستینش برگرداند.
اما پاسخی کوتاه به این افسانه:
1ـ در سند این روایت کسی هم چون محمد بن کعب هست، که در هنگام نزول سورة نجم متولد نشده بود. او دو سال پیش از وفات پیامبر به دنیا آمد. همچنین در میان راویان کسی وجود دارد که به حبشه مهاجرت کرده بود. محمد بن قیس از آن جمله است . حتی یک راوی هم ندیدیم که در زمان این رویداد حاضر بوده باشد.
2ـ بخاری و درامی و دیگر محدثین و سیره نویسان، سجده های پیامبر در سورة نجم را گفتهاند، امّا به افسانة غرانیق اشارهای نکردهاند.
3ـ قاضی عیاض تصریح کرده است که داستان غرانیق ساختة زنادقه است، و فقها و گروهی از محدثین نظر او را پذیرفتهاند.
4ـ حتی با چشم پوشی از آنچه گفته شد، قرآن خود بطلان داستان را ثابت میکند. آیات سوره نجم آشکارا لات و غزی و منات را به ریشخند میگیرد! در آیات آمده است: «ان هی الا اسماء سمیتموها أنتم و اباءکم ما انزل الله بها من سلطان ان یتبعون إلا الظن و ما تهوی الانفس و لقد جاء هم من ربهم الهدی [اینها چیزی نیستند جز نامهایی که خود و پدرانتان به آنها داده اید. وخداوند هیچ دلیلی بر آنها نفرستاده است. تنها از پی گمان وهوای نفس خویش می روند وحال آنکه از جانب خدا راهنماییشان کرده اند این آیه چگونه با این افسانه جمع شدنی است. در آغاز سوره خداوند میفرماید: «والنجم اذا هوی· ما ضل صاحبکم و ما غوی · و ما ینطق عن الهوی· ان هو الا وحی یوحی· علمه شدید القوی [قلسم به آن ستاره چون پنهان شد، که یار شما نه گمراه شد ونه به راه کج رفته است وسخن از روی هوی نمی گوید. نیست این سخن جز آنچه بدو وحی می شود. او را آن فرشته بس نیرومند تعلیم داده است.]
دوم: مردم را از یک الوهیت خیالی رهاند. برای نخستین بار در تاریخ، اندیشه را به نیکوترین شکل آزاد، و از ویرانة بتها راهی به علم باز کرد. دیگر دریاها، کوهها و ستارگان حریمهایی نبودند که فکر فقط با زنجیرهای سنگینی از قداست می توانست به آنها نزدیک شود. پیامبر مسلمین را به فراگیری علم خواند، تا آن را برای خیر آدمی به کار گیرند. آنها را به باز نمودن قفلهای طبیعت، به یاری تأمل و تجربه فرا خواند.دستور داد تا علم بیاموزند «حتی اگر در چین باشد». دستور داد تا «از گهواره تا گور» پایداری پیشه سازند و تلاش کنند. پیامبر راه را بر شیادی و خرافه سازی بست، و اجازه نداد تا ساده اندیشان عقاید مبهم را در پوششی از تقدس و ترس بپذیرند.چنانکه در اروپا وضع چنین بود. در قرون وسطا شدیدترین تنبیهات را به دانشمندان وآزادیخواهان چشاندند. حکایت گالیله و کو پرنیک و دکارت و صدها نفر دیگر هنوز از ذهنها پاک نشده است.
سوم:پیامبر برای برپایی یک جهان واحد و اجتماعی برتر، همة قیدها را در یک فراگیری بیسابقه و بی همتا در هم شکست.
نخست اعلام کرد: نظام فاسد اثر مستقیمِ رفتار و سلوک آدمی است. اگر انسان نظام برتری بخواهد،چنین چیزی به دست خواهد آمد. گفت: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» [در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.] همچنین گفت: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون» [به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزای] بعضی از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.]
ثانیاً: تصریح کرد هر جا که بوی ظلم استشمام میشود، باید بر ضد آن انقلاب کرد. و به مقابله با طاغوتیان و ستمگران فرا خواند. وفرمود:« ولا ترکنوا إالی الذین ظلموا فتمسکم النار ومالکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون« [هود:13] [به ستمکاران میل نکیند، که آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا هیچ دوستی نیست وکسی یاریتان نکند.]
ثالثاً: برابری در حقوق و واجبات را وضع کرد. پس میان آدمیان اختلاف طبقاتی فرقی نیست مگر در علم و عمل و تقوا. در سلسله مراتب آدمیان نژاد وثروت جایگاه واعتباری ندارد. پادشاهان و رهبران همچون دیگران «در برابر خدا بر چیزی توانا نیستند». «قل اللهم ملک الملک تؤتی الملک من تشاء وتنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء»گو:«بار خدایا، تویی که فرمانروایی؛ هر آن کس را که خواهی، فرمانروایی بخشی؛ و از هرکه خواهی، فرمانروایی را بازستانی؛ و هرکه را خواهی عزت بخشی؛ و هر که را خواهی، خوار گردانی.»]
معری (رحمه الله علیه )میگوید:
کرّهنی إلی الرؤسا، کونی و ایاهم لخالقنا عبیدا
نیکوست اشارهای کنیم به تأکید بر ثروتمندان برای نابودی بت ثروت. چرا که شیفتگان بندگی ثروت آرزو داشتند که وحی بر قارون عرب، ولید بن مغیره، یا دوستش، عمره بن مسعود ثقفی، نازل شود.قرآن میگوید: «و قالوا لولا نزل هذا القرءان علی رجل من القریتین عظیم· اهم یقسمون رحمة ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم [و گفتند:چرا این قرآن بر مردی بزرگ از[آن] دو شهر فرود نیامده است؟· آیا آنند که رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ ما[وسایل]معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم]
چهارم: پیامبر مصرانه با خدایان شرک چه از سنگ و چه بشری تحدی میکند، هستی و بی پایگی آنان را مینمایاند و در انداختن ارزش و اعتبار آنها پیروز میشود.«یا ایها الناس ضرب لکم مثل فاستمعوا له وان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب [ای مردم، مثلی زده شد. پس بدان گوش فرا دهید: کسانی را که جز خدا می خوانید هرگز[حتی]مگسی نمی آفرینند،هر چند برای آفریدن آن اجتماع کنند، و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید نمی توانند آن را باز پس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.]
چه بسا قصه یک عرب بادیه نشین پر معناترین چیزی باشد که از پیامبر برای زدودن ترس مردمان و در هم شکستن هیبت غیر حق از اذهانشان روایت شده است. یک بادیه نشین متحیرانه واز روی ترس به عظمت پیامبر اقرار کرد؛ همچون بندگان در برابر پادشاهان.پیامبر مهربانانه به او گفت:«همانا من فرزند زنی از قریشم که خرده گوشت می خورد»
پنجم: شدت موضع پیامبر در برابر تطیرو تفأل و تنجیمکمتر از ستیز او در برابر دیگر اوهام و خرافات نبود.در برخی جنگ ها، پیامبر به دلیل «طالع نحس»،از رفتن به نبرد نهی می شد،اما پیامبر روانة جنگ می شد، وطالع نحس را به «طالع سعد» دگرگون می کرد، و می گفت:«نه نحسی ای هست و نه دشمنی ای».می گفت:«با روزها دشمنی نورزید و الا با شما دشمنی می ورزند»همچنین می گفت:«هرکس به سنگی ایمان بیاورد، خداوند با او محشورش می کند».
ششم: پیامبر در برابر عادات و سنت ها همان موضع پیشین را داشت. پیامبر سنت گذشتگان را تحت تأثیر تحولات زمانه معرفی کرد پس نباید سنتها به بت وخدایی بر ساخته تبدیل شوند و به آنها تقدس بخشیم. خود پیامبر با تشریعِ اسلامیِ آسانی در حادثة زید، فرزند خوانده اش و زینب دختر جحش، دختر عمهاش، یکی از مخاطره آمیز و دشوارترین این رسمها را نفی کرد. نیکوست که در این باره به تفسیر امام شیخ محمد عبده و دیگران رجوع کنیم تا مفصلاً از حکمت تشریع در این حادثه بر ضد بتِ عادت آگاهی یابیم.
چهارم: تنها بتِ بزرگتر که همان «خودخواهی» است، باقی ماند. معروف است که رهایی از آن را جهاد اکبر خواند. در قرآن شریف آمده است: «أفرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد الله افلاتذکرون [پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خویش قرار داده و خدا اورا دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او ودلش مهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟
نوشته شده توسط : مسیح لبنان
نظرات ديگران [ نظر]
تبار نامه
1- سید محمد علی صدر (1274- ه)
فرزند سید صدر الدین موسوی عاملی معروف به"آقا مجتهد "از علمای بزرگ شیعه به شمار رفته است. مادرش دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء بوده. مقام علمی وی به درجه ای بود که کتاب " البلاغ المبین فی احکام الصبیان والمجانین" را دردوازده سالگی نوشت .این کتاب پس از این که به نظر سید محمد باقرحجه الاسلام رسید بسیار آن را ستود و اجتهاد مولف را تصدیق کرد و دخترش را به زنی به وی داد.
2-سید اسماعیل صدر(1256 -1338 )
فرزند صدر الدین بن صالح بن شرف الدین بن ابراهیم، عالم، فقیه، زاهد. پسر عموی سید حسن صدر است. در شش سالگی پدر را از دست داد( 1262 ) و برادرش سید محمد علی (آقا مجتهد) متکفل تربیتش شد، مقدمات و مقداری از دروس سطحی را نزد او خواند و پس از فوت وی پیش شیخ محمد باقرین شیخ محمد تقی صاحب هدایه، دروس سطحی را تکمیل و درس خارج استدلالی را آغازید . در سال(1281) همه اموال موروثی خود را به برادران خود موکول کردو خود به قصد تکمیل مراتب علمی عازم نجف شد . چون در سال فوق مرحوم شیخ مرتضی انصاری در گذشته بود،فقه و اصول را از حاج میرزا محمد حسن شیرازی و شیخ راضی خواند و معقول را نزد استادان دیگر فرا گرفت. مرحوم سید اسماعیل پس از در گذشت استادش میرزای شیرازی (1312) از سامرا به قصد اقامت به کربلا رفت و تدریس را آغازید و یکی از زعماو مراجع تقلید شیعه محسوب شد و حوزه درس مهم و عظیمی دایر نمود که : میرزا حسن نائینی، سید شرف الدین عاملی، سید حسن فشارکی و بسیاری از علمای دیگر در آن حاضر شدند. سید اسماعیل،چهار فرزند عالم به نامهای: سید صدر الدین، سید محمد جواد،سید حیدر، سید محمد مهدی داشت. و بلاخره روز سیم ج 1/1338 یا 37 در کاظمین فوت نمود وپس از تشییع مناسب و تعطیل عمومی در رواق حرم کاظمین(ع)دفن شد.
3- سید حسن صدر (1272-1354)
فرزند هادی بن محمد علی بن صالح، از اکابر فقها و علماء و دانشمندان معارف اسلامی و جامع معقول و منقول فقه، اصول، تاریخ، حدیث، رجال و غیره بود. (ولادت): صدر ظهر جمعه 29 رمضان (1272/1855)در کاظمین زائیده شد و در دامن پدر پرورش یافت و در 15 سالگی با صرف،نحو، معانی، بیان ، بدیع و ادبیات عمومی زمانش آشنایی یافت و در منطق کوشا بود. در سال (1290) بدستور پدر به نجف رفت و حکمت و کلام را نزد شیخ محمد باقر شکی خواند و پس از مرگ وی در درس شیخ محمد تقی گلپایگانی و شیخ عبدالنبی طبرسی حضور یافت. آنگاه به سامرا رفت (1297) و در خدمت میرزا محمد حسن شیرازی به ادامه تحصیل عالی فقه ، اصول و حدیث پرداخت . میرزا به تربیت و دروس وی اهتمام ورزید و او را نابغه و عالم یافت . صدر در سال (1314) از سامرا با درجه اجتهاد به کاظمین بر گشت و به تدریس . تالیف و رسیدگی بحوایج مسلمانان و نیز در خدمت پدر به بحث و مباحثه و رسیدگی به امور مردم پرداخت تا این که به سال (1316) پدر را از دست داد و مقلدان به فرزندش صاحب ترجمه رجوع کردند اما وی این سمت را نپذیرفت و آنها را به پسر عموی خود سید اسماعیل ارجاع دادتا این که وی نیز در سال (1338 ) در گذشت . (مرجعت ): در این هنگام صاحب ترجمه نتوانست مقام مرجعیت را نپذیرد و لذا با خواهش علماء و فضلا و عموم مردم، رساله علمیه اش را چاپ نمود . وی در زمینه فتوی به تبصره علامه و نجاه العباد و صاحب جواهر و عروه سید یزدی (قدهم )تعلیقه نوشت که در زمانش رسم چنین بود. سید صدر دارای بیانی جاذب، مختصر و مفید ، قانع و ملهم بود. با عبارات کوتاه مخاطب را قانع می نمود. او دارای منظر نیکو و مهیب و گشاده رو و خوش خلق بود و به اندک لوازم دنیا قناعت می کرد . اتاق درس و کارش با حصیر مفروش بود و خود به روی حصیر می نشست و به محض فراغ از اشتغال به عبادت خدا و تهجد می پرداخت و حالات گوناگونش هر انسانی را متاثر می ساخت. و هر سنگدل را منقلب و متوجه به علم ودانش و خدا و زهد در دنیا می نمود . به دلیل امتیازات و ویژگیها که در سخن و روش صحبت و مجادله داشت خصم را نوعا" مغلوب می کرد . او برای حق و دفاع از اسلام مجادلات بسیاری در ایام خود با اندیشه های گوناگون زمان خود به عمل آورد. (آثار) : علامه حسن صدر از علمای جامع و متبحر در علوم و فنون اسلامی و انسانی است. در این زمینه ها آثار زیادی به عنوان کتاب، کتابچه، رساله ، جزوه و مصححات و غیره نوشته است. وی بنا به قول عمده مورخان،"اصول دین"سه کتاب فقه 31،حدیث12، درایت1، رجال9، علم فهارس و تالیف و تصنیف 5، اخلاق 2، مناظره 5، اصول فقه 6، نحو2، و در تاریخ 7 کتاب تالیف نموده است. معروفترین اثرش عبارت است از: شرح وسایل شیعه، بغیه الوغاه، تکمله امل الامل، عیون الرجال،تاسیس الشیعه الکرام لعلوم الاسلام ،الشیعه و فنون الاسلام ، الفقه الناجیه ، الرد علی فتاوی الوهابیین، اللوامع فی اصول الفقه ، حدائق الاصول ، خلاصه النحو، و فیات الاعلام من الشیعه الکرام، کشف الظنون عن خیانه المامون ، تبیین الابانه،جامع اخبارالغیبه ، سبل الرشاد ، و غیر اینها.(فوت) : سید صدر چند روز پیش از مرگ برای تسهیل معالجه به بغداد رفت و در عصر پنجشنبه 11 ع1354(12حریزان1935)در بغداد در گذشت وبا تشییع کم نظیری که وزراء و نماینده خاص ملک غازی پادشاه وقت عراق در آن شرکت داشتند به کاظمین منتقل و پس از برگزاری احترامات و رسومات دینی و غیره در مقبره خاندان صدر در صحن مقدس دفن شد و کشورهای اسلامی و عربی به سوک نشستند.
4- محمد هادی صدر ( 1897/1315+ )
دانشمند ، فاضل ، متتبع، شاعر، حقوق دان و مبارز و از چهره های سر شناس انقلابی در عراق به شمار می رود. در شهرهای مختلف و مهم عراق به قضاوت پرداخته و در این منصب، نزاکت و پارسائی را همه وقت رعایت داشته. اشعار و مقالاتش در مجله ها و روزنامه های معروف روز منتشر می شده است.
سید محمد ها دی تا چندی پیش یکی از بزرگترین حقوق دانان عراق و قاضی اول بعداد و مورد احترام و تقدیر بزرگان این شهر و عموم مردم عراق بود. از اشعار اوست:
بزغت فی سما العمارف شمسا ترشد الناس لاتباع الهدایه
اشرف الشرق و استحال ضیاء حینما ارسلت شعاع الدعایه
5- سید صدر الدین ( 1299-1373)
ابوالرضا صدر الدین بن سید اسماعیل، از فقهای نامی معاصر و از مراجع اجتهاد، یکی از مدرسین عالی فقه و اصول، نویسنده و شاعر بود و در این رشته ها مهارت داشت. سید صدر الدین که پدر بزرگوار امام موسی صدر است در زهد و تقوی کم نظیر بود.
وی در کاظمین متولد شد. ادبیات و ریاضیات را از استادان وقت فرا گرفت و تحصیلات عمده اش را در نجف اشرف زیر نظر والد خود و آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی تکمیل نمود و به اجازات ایشان نائل گشت و پس از عزیمت به ایران با مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(1275-1355) تشریک مساعی نمود و قم را با چند تن از علمای دیگر از نو به حوزه علمی تبدیل کرد.
مرحوم سید صدر الدین در سیاست نیز دست داشت و در این زمینه از وی مقالاتی بسیار آتشین و مرغوب بعربی و پارسی به جا مانده است. صاحب ترجمه یک مبارز اسلامی، علی ارجمند و آگاه به زمان بود و در سراسر دوران آشفته ی ایران ثابت ماند و به هیچ سوی رو ننمود و با مزدوران و دشمنان وطن مبارزه ها کرد.
آثار علمی و ارزنده وی بیش از بیست مجلد است که بیشتر مخطوط مانده. کتاب مشورهش " لوآءالحمد فیما رواه الفریقان عن النبی" دارای وزنه خاص و حاوی مطالبی است مقبول شیعه و اهل تسنن.
آثار دیگرش عبارت است از: المهدی( مطبوع)، منظومه فی الحج، حاشیه العروه الوثفی، سفینه النجاه( مطبوع)، حقوق المراء، مخترصر تاریخ لاسلام( دو مجلدش مطبوع است)، مدینه العلم، اصول دین، حاشیه کفایه، حکم ماء الغساله، در بعض شبهات و هابیه، دیوان شعر که ابیات زیر از آن است:
یا خلیلی احبس الجرد المها را و ابکیا دارا علیها الدهر جا را
و روعا اقفرت من اهلها و غدت بعد هم قفرا بوا را.
6- حضرت سید محمد صدر
یکی از پایه گذاران نهضت عراق بر ضد انگلیس بود، در دوران حکوت فیصل اول پادشاه عراق، به مناصب عالی در عراق نائل شد، مدتی رئیس مجلس اعیان بعذاد بود و پس از آن به نخست وزیری نصب شد. وی در عین این که یک سیاستمدار کهن بود، مردی عالم، مجتهد، نویسنده، سخنور و شاعر نیز بود. دوران صدارتش یکی از ادوار طلائی عراق معاصر به شمار رفته است.
سید محمد صدر یگانه نخست وزیری بود که در رژیم پادشاهی عراق مورد توجه فرقه های مختلف مذهبی و سیاسی بود و از محبوبیت خاصی که برای کمتر همتایش اتفاق افتاده است برخوردار بود. وی یکی از مشوقان علوم ادبیات نثری و شعری و فنی عراقی و عربی و اسلامی بود. دانشمندان رشته های مختلف و ادبا را مورد تشویق قرار داده و به اوضاع عمومی آنها رسیدگی می کرد.
7- سید حیدر صدر
بن سید اسماعیل تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خواند و پس از فوتش(1338 )نزد ارباب فن به تحصیل پرداخت. وی از علمای متبحر و در زهد و ورع و صدق و صفا کم نظیر بود. مجلس تدریس وی از لحاظ عمق و محتوا معروف بود. سید حیدر، پدر آیه الله سید محمد باقر صدر است.
8- سیده آمنه صدر (+1356/1937)
دختر سید حیدربن اسماعیل، دانشمند، فاضل، ادیب، نویسنده و عالم. ملقب به " بنت الهدی" و خواهر استاد محمد باقر صدر است، تحصیلاتش را نزد برادرش انجام داده و ارشاد و پیشرفتش نیز د رسایه رهبری معظم له بوده. از آثار مطبوع اوست: المراه مع النبی، کلمه و دعوه، الفضیله تنتصر و مقالات بسیاری در روزنامه ها و مجلات نجف و عراق به امضاهای بنت الهدی، و ا- ح و غیره.
سیده آمنه همدوش برادر در نجف با حکومت بعث به مبارزه برخاست و بارها زیر فاشر حزب بعث واقع شد و تا امروز در مبارزه اش ثابت است. در قیام اخیر ضد بعص و زمامداران،سیده آمنه در راس جبهه ی زنان مبارز بوده ودر جلو صف تظاهرات زنان مجاهد با کمال رشادت و ایستادگی و شعارهای شدید اللحن حکومت را محکوم می کردند که بالاخره تظارهات به شدت گرائید و چند شهید به جای گذاشت، غیر از باز داشت شدگان و اعدام شدگان بعدی.
9- محمد صدر
بن سید صادق بن اسماعیل به سال (1362/1943) متولد شد. ادیب، فاضل و نویسنده معاصر است. از آثار اوست: اشعه من عقاید الاسلام( مطبوع)، نظرات اسلامیه فی اعلان حقوق الاسلام( مطبوع) و دارای مقاله های متنوع است.
10- حاج آقا رضا صدر
بن سید صدر الدین، فقیه و نویسنده معاصر، تولدش در قم و در این شهر مذهبی زیر نظر پدر والایش تربیت شده و دروس نختسین را فرا گرفته و پس از رحلت پدر از محاضرات عالی استاید حوزه بهره برده، مدتی است در ترهان سکونت نموده و به ارشاد و تالیف اشتغال دارد وی رد جریان فقدان برادر ارجمندش امام موسی به پاره ای از کشورهای عربی سفر نموده وبه طور کلی در این زمینه تلاشهای زیادی داشته و دارد .
سید محمد باقر صدر
ولادت و نشات
آیت الله العظمی مجاهد نویسنده توانای اسلام شیعه سید محمد باقر بن سید حیدر بن اسماعیل صدر در سال (1350/1931م)در نجف دیده گشود.
پدرش سید حیدر که از علم و مدرسین معروف حوزه علمی نجف بود تربیت اولیه و دروس نخستین او را به عهده گرفت. تا اینکه تحصیلات مقدماتی را مطابق سنگ روزنزد بهترین متخصصان فرا گرفت و در سنین نوجوانی به علوم عالی فقهی و اصولی پرداخت و در پیش از سی سالگی به درجه اجتهاد نایل شد.
استاد صدر که از بیست سال پیش مجتهدی مسلم و مورد اعتماد علما و بزرگان فقه و اسلام است، امروز یکی از علمای نامی و بزرگ شیعه و از نویسندگان زبردستی محسوب می شود که جامع علوم اسلامی و اکثر علوم انسانی است.
آثار قلمی
استاد صدر آثار بسیاری در علوم و فنون گوناگون مانند: فقه، اصول، منطق، ادبیات، فلسفه، کلام، اقتصاد، معارف اسلامی، عقاید و غیره نوشته است.
تصانیف زیر از آثار معروف استاد صدر شمرده شده است:
1- فلسفتنا، محتوی نقد و بررسی دیدگاههای فلسفی مادی مانند ماتریالیسم دیالکتیک و تطبیق آن مکاتب بر فلسفه اسلامی است.
2- اقتصادنا،واقع در 2 مجلد، سیری است مبسوط و جامع در زمینه اقتصاد اسلامی و تشریح اقتصاد فقهی و نقد اقتصادهای موجود و معاصر.
3- مشکله الانسان المعاصر
4- فدک فی التاریخ: دانستنیهایی است در باره: فدک، موضوع، تاریخ سیاسی، ...
5- تصویر صحنه انقلاب و قیام حضرت زهرا(س)
...صدر و مشکلات حوزه
حوزه های علمی قدیمی به عللی با دشواریهایی روبروست. آیت الله صدر این مشکلات را درک نمود و خود برای حل و چاره سازی برخاست. متد تدریس و پذیرش شاگردان مختلف و درجه بندی آنها و مسئله پرداخت حقوق برگزاری امتحانات لازمه در مقیاس کیفی و کمی عمل، برخی از دیگر مسائل حوزه را تشکیل میدهد.
استاد صدر برای رفع مشکل کتابها نیز اقدام جدی و عملی نمود و کتب لازم دورههای تحصیلی را مناسب روز تنظیم داده و یا خود نوشتن آنها را برعهده گرفت.
مجلس تدریس
مجلس درس استاد صدر یکی از بزرگترین و مهمترین مجالس درسی حوزه علمیه نجف اشرف کنونی است. وی یکی از دروس خود را در مسجد شیخ طوسی واقع در خیابان طوسی قرار داده و هدفش از انتخاب این مکان احیای نام و مقبره موسس حوزة علمی یعنی ابوجعفر محمدبن حسن طوسی است.
شاگردان صدر تقریرهایی از وی یادداشت کردهاند از جمله:
1- تعارض الادله
2- بحوث الفقه
3- دوره اصول
4- نظریه الحق و الملک فی الفقه الاسلامی
مجاهدات ایدئولوژیکی و عمومی
آیت الله صدر از آغاز جوانی بویژه از سال 1378 در عراق بخصوص در نجف به فعالیتهای سیاسی پابه پای مجاهدات فکری و علمی پرداخت و در این راه نخستین و یکی از بهترین آثار خود یعنی کتاب فلسفتنا را نوشت و منتشر ساخت. وی را می توان مثال عالی و نمونه یک رهبر دانست که از خصیصه های آگاهی، تبلیغ، عمل، استقامت، درک وضع روز و سیاست وقت و غیره برخوردار است. او 12 سال در نجف با امام خمینی فعالیتهای ضد امپریالیستی داشت و دستورات امام را با جان و دل میپذیرفت.
در خردادماه 1358 دولت عراق دست به فشار و اختناق هایی زد، دانشمندان و علمای دینی و فقها و نویسندگان شیعه را بازداشت نمود. مسلمانان عراق دست به یک تظاهرات وسیعی زدند و شعارهایی برضد حزب بعث دادند و با عکس هایی که از امام خمینی و صدر با هم یا جدا از هم در دست حمل مینمودند، این تظاهرات در عمده شهرهای عراق صورت گرفت، به ویژه در چند محله بزرگ و معروف بغداد و نجف از هرجای دیگر شدید تر و زیادتر بود. این تظاهرات تکرار شد و بالاخره منجر به خونریزی گشت که در اثر آن عدهای از جوانان و دانشجویان شیعه در بغداد و نجف به شهادت رسیدند.
در نتیجه آیتالله صدر از زندان بیرون و به خانهاش در نجف بازگشت و بلافاصله در منزل خود زیر نظر ماموران امنیتی که بعدا گفته شد برق و تلفن منزل وی را قطع کردهاند قرار گرفت. صدر صبح 23 خرداد ( 18 رجب 1399 ) پس از ده روز حبس در بغداد، آزاد شد و مردم به محض اطلاع از آزادی وی از تمام نقاط عراق و از اطراف و اکناف به نجف سرازیر شدند و در محله مسکونی ایشان دست به تظاهرات زده و در جلوی منزل معظم له اجتماع نمودند. آیت الله صدر در پاسخ به احساسات صمیمی مردم سخنانی ایراد نمود و دولت عراق را شدیدا استیضاح کرد و در پایان از مردم خواهش نمود که به آرامی متفرق شوند.
مساله آیت الله صدر مثل بمب صدا کرد و به ویژه در کشورهای اسلامی پیچید و در ایران در وهله اول دهها راهپیمایی و اعلامیههای گوناگون از طرف مسلمانان متعهد و احزاب مختلف صورت گرفت و اعمال حزب بعث شدیدا محکوم شد.
چنانکه رهبران اسلام و شیعه، نامه و تلگرام های بسیار به آیتالله صدر فرستادند و به صلاحدید امام خمینی بقای ایشان در نجف در این موقعیت حساس ضروری تلقی شد. آیتالله صدر نیز تلگرامی که حامل خلوص و تشکر از راهنمایی امام بود به امام خمینی ارسال داشت (6 رجب 99).
تاسیس مراکز
امام موسی صدر با توجه به اندیشه عمیق خود برای حل نابسامانیهای ریشهدار در ابعاد مختلف، به سنگر مسجد و فعالیت در دبیرستانها و دانشگاهها اکتفا نکرد و اقدام به تأسیس مراکز اسلامی نمود:
مدرسة صنعتی جبل عامل
اولین مؤسسهای که وی در شهر صور بنیان نهاد «مدرسة صنعتی جبل عامل» بود. هدف او از ایجاد این مرکز آن بود که فقر و جهل را که سالها سایة شوم خود را بر سر این مردم افکنده بود از میان بردارد. چنان که تا حدود زیادی نیز در این راه موفق گردید. این مدرسه اختصاص به یتیمان و محرومان داشت. افرادی در آن نگهداری میشدند که خانوادههایشان مورد حملة اسراییل قرار گرفته و پدر و مادران خود را از دست داده بودند. این فرزندان از سن یازده تا پانزده و بیست سالگی در این مدرسة شبانه روزی، در هفت رشتة مهم فنی مثل نجاری، آهنگری، جوشکاری، برق و الکترونیک و ماشینهای کشاورزی و ... به طور رایگان تحصیل میکردند و پس از چهار سال وارد اجتماع و جذب بازار کار شده و حقوق قابل توجهی دریافت میکردند که بدان وسیله قدرت تشکیل خانواده را نیز مییافتند.
برای آشنایی بهتر و بیشتر با فعالیتهای این مدرسه و نحوة ادارة آن سخنان سردار بزرگ اسلام شهید دکتر مصطفی چمران که خود به مدت هشت سال مدیر این مدرسه بوده است توجه کنید:
«این یکی ازمدارس عالی است که در جنوب لبنان از هر جهت بینظیر است، از نظر عظمت و از نظر کیفیت درس، در اکثر سالها شاگردان اول لبنان از این مدرسه فارغ التحصیل میشدند. شاگردانی که از نظر عملی، فکری و تئوری در لبنان بینظیر بودند. شاگردانی که با کار خود در جوشکاری، تراشکاری، ماشین آلات و ... در سرتاسر لبنان سرآمد دیگران بودند. حتی من به خاطر دارم میخواستیم عدهای استاد بپذیریم، عدة زیادی از مدارس مسیحیان و حتی از اروپا آمدند، میخواستم که این استادان را امتحان کنم. برای امتحان آنان به یکی از شاگردان گفتم که آنان را روی ماشین تراش امتحان کند. شاگرد مدرسة ما که شاید سال سوم بود از استادی که از خارج آمده بود به مراتب قویتر و تواناتر بود.»
منبع درآمد مالی
«در این مدرسة محروم، برای آنکه امور خود را اداره کنیم مجبور بودیم که برای خارج کار کنیم، یعنی مثلاً در و پنجره بسازیم و بفروشیم. بنابراین، شاگردان مجبور بودند تا نیمه شب جوشکاری کنند، حتی در روزهای تعطیل نیز کار کنند. در قسمت ماشینهای تراش پیچهای بزرگ میساختیم و به خارج میفروختیم تا مقداری از خرج ما را تأمین کند. این موجب شده بود که شاگردان این مدرسه صد برابر شاگردان مدارس دیگر آزمودهتر و ماهرتر باشند، به طوری که یک شاگرد در این جا بیش از پنجاه یا شصت پیچ میساخت و حتی با چشم بسته میتوانست پیچ بسازد.»
آموزش دینی، نظامی
فعالیتهای این مدرسه تنها در بُعد آموزش رشتههای صنعتی خلاصه نمیشد، بلکه شاگردان به یادگیری مسایل دینی و مذهبی خود نیز علاقه نشان میدادند و با تشکیل نماز جماعت در کارگاه و شرکت در کلاسهای بینش دینی و احکام و ... بر آگاهیهای معنوی و مذهبی خود میافزودند در کنار همة اینها با فنون مبارزاتی و جنگهای چریکی هم آشنا میشدند. پیشرفت سریع مدرسه در فعالیتهای مذکور همه را به تعجب واداشته و رعب و وحشت در دل دشمنان انداخته بود، به گونهای که دیگر تاب تحمل آن را نداشتند و با روشهای مختلف سعی در توقف، یا به تعطیلی کشاندن آن داشتند.
در این خصوص شهید چمران چنین مینویسد:
«اسرائیل بارها این مدرسه را زیر آتشبار خویش فرو کوبید. توپهای سنگین 175 میلی متری اسرائیل در وسط مدرسه فرود میآمد... از طرف دیگر مزدوران کثیف عراق بارها به این مدرسه حمله کردند و با راکت و موشک این مدرسه را در هم کوبیدند. یعنی نه فقط دست راستیها و اسراییلیها، بلکه چپیها و کمونیستها و مزدوران عراق نیز چندین بار این مدرسه را مورد هجوم قرار دادند... در جنگهای خونینی که در میگرفت همیشه این شاگردان کوچک، اسلحه به دست میگرفتند و پشت سنگرها علیه مهاجمین میجنگیدند، و این بزرگترین افتخار آنها بود.»
تأسیس جمعیت بِرّ و احسان
این مرکز، گر چه نخست به همت والای مرحوم آیتالله شرفالدین بنیان نهاده شد اما در زمان سید موسی صدر و با اقدامات پیگیر، فعالیتهای آن به اوج خود رسید. این مرکز دارای پنج کمیسیون جداگانه به نامهای تفتیش، برنامه، مالی، تبلیغات و مجالس مذهبی است، که هر کدام فعالیتهای محولة خود را دنبال میکنند. اعضای این جمعیت که خود مردم هستند، هر ماه در حدود یک لیرة لبنان (25 ریال) به جمعیت کمک میکنند. از همین پولهای جزیی بودجة سال 1340 ش. در حدود چهل هزار لیره، معادل یکصد هزار تومان شد. این جمعیت با شعار «شیعتنا یموتون و لایسئلو بالکف» یعنی: شیعیان ما میمیرند ولی دست گدایی به سوی دیگران دراز نمیکنند، توانست در نخستین سال تأسیس خود، بیش از یکصد و بیست نفر متکدی را از کوچه و بازارها جمع کند و علاوه بر کمکهای مالی، برای هر کدام شغل آبرومندی ایجاد نمود و خود سید موسی صدر چند جلسه برنامة سخنرانی و ارشاد برای آنان گذاشت که اثر بسیار مطلوبی بر روحیه تمامی آنها داشت. جمعیت «برّ و احسان» در یک کلام چشم امید تمام محرومان و بیپناهان بود و بدون توجه به مذهب افراد (اعم از شیعه، سنی و مسیحی) به همه یاری مینمود. این روش به قدری جلب اعتماد کرده بود که مردم از هر فرقه و دسته به آن کمک میکردند که دو نمونة از آن را خود مؤسس دردمند این چنین نقل میکند:
داستان دردناک زنان
وضع آشفتة زنان و دختران در لبنان از همه اسفبارتر بود، به طوری که در آن کشور مسأله حجاب و بیحجابی زن اصلاً مطرح نبود، بلکه تنها داستان برهنگی زن و یا به تعبیر عربها (خلاعت) آنان مورد بررسی قرار میگرفت و این وضع با هیچ یک از کشورهای شرقی قابل مقایسه نبود.
این موضوع دردآور از همه چیز بیشتر سید موسی صدر را ناراحت کرده و عذابش میداد و بدین منظور هم، وی وقت زیادی برای این مهم گذاشت. او به خاطر اهمیت، ظرافت و حساسیت مسأله حدود یک سال به دنبال تحقیق و بررسی راههای مبارزه با این آفت خانمان برانداز بود تا این که در نهایت به روشی نوین و ابتکاری دست یافت که بهتر است از زبان خود او بشنویم:
«پس از یک سال مطالعه؛ عامل اصلی این بیبند و باری را در بیسوادی، تهی مغزی و دور بودن [این قبیل] زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم و فهمیدم که نخست باید سطح فکری وتربیتی آنان از جهت دینی و اخلاقی تقویت بشود. ولی دو مانع بزرگ در پیش داشتم. که عبارت بودند از:
الف: زنان لبنان بر خلاف زنان ایران در مسجد و مجالس عزاداری به هیچ وجه شرکت نمیکردند.
ب: چون شخصیت زنان به طور معمول با زیبایی، تظاهر به تجمل و مُد آمیخته بود، بدین جهت امکان نداشت به طور مستقیم به پوشش اسلامی و حجاب دعوت بشوند زیرا باعث میشد که آنها از روحانی و دعوت دینی فاصله بگیرند. نتیجة مطالعات این شد که دعوت را غیر مستقیم شروع کنیم. بدین صورت که نخست جمعیت «بِرّ و احسان» اعلام کرد که برای عضویت زنان هم در این جمعیت مانعی نیست و آنان میتوانند در فعالیتهای جمعیت حضور فعال داشته باشند.
با تبلیغاتی که انجام گرفت در مدت کوتاهی بیش از دویست نفر زن عضو جمعیت شدند و در اول سال، خودشان هشت نفر را به عنوان هیأت مدیره انتخاب کردند. به علت روح مردم دوستی و زیادی عاطفه، فعالیت زنان در امور خیریه بالا گرفت تا آن جا که برندة جایزه فعالترین عضو در سال 1339 ه ش، یکی از همان خانمها گردید.
برای تشدید و ازدیاد علاقة زنان به اهداف و افکار جمعیت، توزیع شهریة فقرا و رسیدگی به حال خانوادههای فقیر را در هر ماه دوبار بر عهدة آنان گذاشتیم. رضایت روحیای که به واسطة رسیدگی و ملاطفت با مستمندان در این خانمها به وجود آمد، شخصیت اصلی، یعنی روح انسانی را در آنها تا حدودی زنده کرد و به خوبی درک کردند که به جز «زنانگی»، «مد پرستی»، «لباس خوب پوشیدن» میتوان شخصیت دیگری هم داشت که این شخصیت عظمت، ثبات و لطف بیشتری دارد.»
ولی عمق فاجعه در این خصوص به قدری وسیع بود که با این تلاشهای هر چند چشمگیر و دقیق، اصلاح اساسی صورت نمیگرفت. به ناچار او برای مبارزه با این فساد اجتماعی تصمیم گرفت تا جبهههای مهم دیگری بگشاید و با تمام نیرو و تجهیزات لازم، از هر طرف، به سوی فساد، این دشمن خانمانسوز حملهور شود.
تأسیس خانة دختران
زنان و دختران، علاوه بر فعالیت در بخش بانوانِ «جمعیت بِرّ و احسان»، در سه مؤسسة مهم دیگر که باز به همت سید موسی صدر، برای آنان راهاندازی شده بود، به کار و کوشش پرداختند. یکی از آنها مدرسهای به نام «بیت الفتاه» یعنی (خانه دختران) بود. در این مکان به دختران بیسرپرست و فقیر، خیاطی و هنرهای دستی دیگر آموزش میدادند. آنها پس از اتمام دورة تحصیل در این مدرسه، با دستهای پر و با ایجاد کارگاه خیاطی و هنری در منزل، امور زندگی خود و نزدیکان را به خوبی تأمین میکردند.
آموزشگاه پرستاری
سید موسی صدر مرکز دیگری نیز برای بانوان دایر کرد به عنوان «آموزشگاه پرستاری». در این آموزشگاه دخترانی که مدرک دیپلم گرفته بودند، پذیرفته میشدند و زیر نظر استادان باتجربه، آموزش پرستاری میدیدند و پس از فارغ التحصیل شدن به مراکز بهداشتی، درمانی و بیمارستانها اعزام میشدند و در عین حالی که برای خود و خانواده مایة امید و زندگی بودند در آن مراکز به محرومان و بیچارگان خدمت میکردند.
مرکز پزشکی
این مرکز به نام «مدینه الطب» شهرت یافته، و تا به حال اقدامات وسیع و مهمی را در خصوص امور بهداشتی و درمانی به انجام رسانده است و در بسیاری از قراء و قصبههای جنوب لبنان که سالها مردمش از همه چیز محروم مانده بودند، درمانگاه و مرکز بهداشتی دایر نموده است. پس از راهاندازی این مرکز درمانی بزرگ، آموزشگاه پرستاری نیز زیر نظر این مرکز اداره شد.
مؤسسة قالیبافی
سید موسی صدر برای تأسیس این مرکز به ایران سفر کرد و در شهر کاشان با قالیبافهای ماهر و سابقهدار به تبادل نظر نشست و یکی از اساتید این صنعت را با خود به لبنان برده و وی را جهت آموزش زنان مدت چند سال در لبنان اقامت داد. با تشکیل کلاسهای آموزش قالیبافی توسط وی، بانوان بسیاری این صنعت را به خوبی یاد گرفتند، چنان که بعد از اندکی این مراکز آموزشی، یکی از مراکز سرنوشتساز برای قشر بانوان ودیگر محرومان به حساب آمد و به خاطر همین اهمیت، زیر نظر شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران اداره میشد. بیش از 300 دختر از منطقة جبل عامل در این مرکز آموزشی، مشغول یادگیری قالیبافی بودند. بعد از تمام دورة لازم در آن مرکز، وسایل قالیبافی در اختیار آنها گذاشته میشد و آنان در منزل خود به کار ادامه میدادند و در برابر، دستمزد دریافت میکردند. این قالیها توسط مؤسسه در فروشگاههای مخصوص به فروش میرفت و با سود آن، عملیات حیاتی در راه بهبودی اوضاع محرومان و بیسرپرستان انجام میگرفت.
همشیره هم سیره
در کنار فعالیتهای سید موسی صدر در خصوص زنان لبنان، تلاشهای شبانه روزی خواهر گرانقدر وی نباید مورد غفلت و فراموشی واقع شود. این شیر زن خستگی ناپذیر، همواره مایة امید و دلگرمی سید موسی بوده و در پیشبرد کارهای مربوط به زنان در آن کشور، نقش تعیین کنندهای داشته است. وی هم اینک نیز در راستای ادامة فعالیتهای برادرش، مدیریت برخی از این مؤسسات را به عهده دارد و در هر سال با تلاش و تحت سرپرستی ایشان هزاران فرزند یتیم و بیسرپرست نگهداری و تربیت میشوند و صدها دختر و پسر جوان با همدیگر تشکیل خانواده داده، و با رفتار و کردار اسلامی وارد جامعة اسلامی لبنان میشوند. خانم ربابة صدر شرف الدین به خاطر تلاشهای بیدریغ و مخلصانهاش در میان مردم لبنان از احترام و منزلت ویژهای برخوردار است و به عنوان الگو برای زنان مسلمان کشورهای اسلامی مطرح هستند.
حوزة علمیه
یکی دیگر از حرکتهای مهم و ماندگار سید موسی صدر، راهاندازی مرکز فعال دیگری است که به نام «معهد الدراسات الاسلامیه» (مرکز بررسیهای اسلامی) معروف است. با توجه به نیاز ضروری و همیشگی مردم به عالمان و مبلغان آگاه و مسؤولان، این مرکز اسلامی در تربیت طلاب علوم دینی، اهتمام شدیدی از خود نشان میدهد و علاوه بر لبنان، عدة زیادی از کشورهای آفریقایی، افغانستان، اندونزی و چین، تایلند، ژاپن و ... در آنجا درس طلبگی میخوانند. افراد بیشماری نیز از این مرکز فارغ التحصیل گشته و به کشورها و شهرهای خود باز گشتهاند. هم اکنون در بسیاری از کشورهای افریقایی، توسط تربیت یافتگان همین حوزه علمیة، معارف اسلام راستین و مکتب تشیع رواج پیدا میکند. شهید بزرگوار سید عباس موسوی دبیر کل حزب الله لبنان تنها یک نمونه از پرورش یافتگان این حوزة علمیه است. وی به تشویق سید موسی صدر وارد این مرکز شد و پس از اتمام دورة کامل آن به نجف اشرف هجرت کرد. این مدرسة علوم دینی با معماری زیبایی ساخته شده و در کنار دریای مدیترانه، در شهر صور قرار دارد البته مؤسسات و مراکز مختلفی که به همت و رهبری سید موسی صدر ساخته شد، به نام را نمیتوان در همین هفت مورد خلاصه کرد، چنان که مؤسسات مهم دیگری «دارالایتام»، «سازمان زنان»، «کلاسهای مبارزه با بیسوادی»، «کودکستان»، «خانة معلولین و درماندگان»، «مدرسة نمونة دختران»، «باشگاه ورزشی جوانان» و «مرکز علمی تحقیقی لبنان» نیز در نتیجة تلاشها و جان فشانیهای او به ثمر رسیدکه توضیح و تفضیل این همه مجال دیگری است.
تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعی لبنان
امام موسی صدر عقیده داشت شیعیان که اکثریت مسلمانان لبنان هستند و 1.200.000 نفر را تشکیل می دهند حق دارند که برای خود مرکزیتی داشته باشند زیرا همه طایفه های دیگر که پانزده طایفه اند، دارای مرکز و مرکزیت و رهبری هستند. اما دنیای عرب با این پیشنهاد بشدت مبارزه کرد؛ زیرا دنیای عرب نمی خواست مکتب و مرکزی به نام شیعه به وجود بیاید. دشمنان حتی چندین بار می خواستند که امام موسی صدر را ترور کنند. ولی امام موسی صدر به کمک شیعیان بعلبک که قویترین و رزمنده ترین شیعیان لبنان هستند توانست قدرتی بوجود آورد و دولت لبنان را تحت فشار قرار دهد تا مرکزیت شیعیان را بپذیرند. بنابراین پس از چندسال مبارزه، {در سال 1969} امام موسی صدر موفق شد که تشکیل مجلس شیعیان را در پارلمان لبنان به تصویب برساند. یعنی همچنان که دستگاه های دیگر، طایفه های دیگر، دارای مجلس و مرکز و رهبریت بودند، شیعیان نیز برای خود دارای مرکزیتی و رهبری باشند. پس از کشمکش های زیاد و مبارزه های خونین این مرکز به تصویب رسید و خود امام موسی صدر به ریاست این مرکز انتخاب شد. و این را «مجلس اعلای اسلامی شیعیان» نام گذاشتند، که البته با پارلمان لبنان فرق دارد. مجلس پارلمان چیز دیگری است. مجلس اعلای شیعیان یعنی مرکزیتی برای طایفه شیعه، که رئیس آن نیز امام موسی صدر انتخاب شد. این مجلس دارای یک هیأت شرعی از 9 نفر روحانی عالم دینی و یکی هیأت اجرایی مرکب از دوازده نفر می باشد، که توسط شیعیان انتخاب می شوند.
این اولین باری بود که شیعیان در لبنان احساس هویت و احساس شخصیت می کردند. احساس می کردند که کسی هستند و می توانند که با طرف دیگر حرف بزنند. در سال 1970، یعنی یک سال پس از تأسیس رسمی این مجلس، امام موسی صدر شدیداً وارد مبارزه شد و از دولت لبنان تقاضا کرد که به درد شیعیان جنوب لبنان برسد؛ زیرا که اسرائیل می آمد و جنوب لبنان را بمباران میکرد و مردم بیگناه شیعه کشته می شدند. خانه های آنان ویران می گردید و هیچکس به آنان توجهی نداشت.
هجرت به لبنان
از مسجد تا مدرسه
سید موسی صدر پس از ورود به کشور لبنان، شهر «صور» را برای ایفای مسئولیت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گردید. این مسجد باشکوه به دست توانای مجاهد کبیر آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین تأسیس شده بود و از در و دیوار و فضای عطرآگینش هنوز خطبههای روحانگیز آن عالم نستوه به گوش جان میرسید. دو سالی میشد که آن مسجد امام و هادی خود را از دست داده و چشم به راه شخصیتی دیگر نشسته بود، تا دوباره نشاط و تحرک را در آن به وجود آورد. ورود سید موسی صدر به شهر صور به این انتظار پایان داد و جنب و جوش دیگری در آن به پا نمود.
سید موسی صدر با مطالعه دقیق اوضاع، به خوبی دریافت که ریشه اصلی همه این گرفتاریها، فقر فرهنگی و اقتصادی است. از این رو، بیش از آنکه طبق روش سنتی و معمول، مردم و جوانان صور را «امر به معروف و نهی از منکر» کند، روش ابتکاری در پیش گرفت. نخست درصدد برآمد تا زمینههای هدایت و تقوا وپذیرش امر به معروف و نهی از منکر را در وجود مسخ شده آنان ایجاد کند، آنگاه با یک برنامهریزی اساسی نخست به جنگ فقر فرهنگی رفت و علاوه بر ایراد سخنرانی و تشکیل کلاسهای منظم در دبیرستانها و مراکز فرهنگی و هنری دیگر، با جوانان روشنفکران آن سامان ارتباط نزدیک برقرار نمود.
وی با سخنان رسا و روشنگرانه خود، پوچی فرهنگ غرب و مادیگری را برای آنان توضیح داد و با الهام از قرآن، سنت و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) منطق اسلام را به عنوان قویترین و پرمحتواترین منطق روز معرفی کرد. جوانان که تا آن روز ندیده و باور نمیکردند که یک روحانی و رهبر مذهبی این چنین با سیمایی گشاده در برابر آنها بایستد و مانند پدری مهربان با آنان سخن بگوید، شیفتهاش شدند. به علاوه آنها به قدری از معارف اسلام و تشیع فاصله داشتند که نمیتوانستند قبول کنند این سخنان از منابع دین مقدس اسلام و تشیع گرفته شده است، زیرا حیرتزده از وی سؤال میکردند:
«حرفهای شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیدهایم» و او با مهربانی دست بر دوش جوانان میگذاشت و در پاسخ میگفت:
«آیات و احادیث پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) که برای شما خواندم بهترین گواه زنده است که این مطالب از آن اسلام است.»
سید موسی هر چند که در شهر صور سکونت داشت، ولی هفتهای دو روز، برای سخنرانی در دبیرستان «عاملیه» به بیروت سفر میکرد و دبیران و دانشآموزان آن جا را نیز از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب مینمود و با گفتار و کردار دلپسند خود همه را بیاختیار شیفته معارف الهی و مکتب امام معصوم (ع) میکرد.
او با بردباری و سعه صدر تمام، در راه ایفای مسئولیت سنگین خود، کوچکترین هراسی به دل راه نمیداد و از توبیخ و استهزای کسی دل آزرده نمیگشت، چنان که خود وی آن صحنهها را این چنین به تصویر میکشد:
«برای تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانی در هفته برای دانشآموزان و فرهنگیان در دو مؤسسه فرهنگی بزرگ شیعه لبنان «الکلیه الجعفریه» و «الکلیه العاملیه» شروع کردم. در روزهای اول قیافههای استهزاء آمیز ولبخندهای تحقیر [آمیز] پارهای از جوانها غیر قابل تحمل بود. حق هم داشتند، کتابها و رسالههای گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانههای لبنان فراوان، مورد مطالعه جوانان قرار میگرفت. چند ماه گذشت... روزها و ساعاتی سنگین بود مجبور بودم به سؤالات عجیب و غریبی پاسخ دهم.
یکی از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانی جوانها حلقهوار با من بیرون میآمدند یکی از آنها به من گفت: آیا هیچ حس کردهاید که جوانها چرا به تو علاقهمند شده و به چه علت این طور احساس نزدیکی میکنند! و خود او برای تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: بحثهای تو و پیشنهادات تو با توجه به احتیاجات روحی و مشکلات روانی مطرح میشود و به عبارت روشنتر تو با واقعبینی به شرایط روحی و جسمی ما مینگری و با حوصله و دقت، مشکلات ما را مطالعه و تا حدود امکان حل مینمایی.
سید موسی صدر همزمان با این فعالیتها، در مراکز فرهنگی، مذهبی برادران مسیحی نیز حاضر میشد و برای آنان صحبت میکرد و با شخصیتهای سیاسی، علمی و مذهبی آنان وارد بحث و گفتگو میگردند، به گونهای که در مدتی بسیار کوتاه همه آنان را به شدت شیفته مذهب تشیع و خود کرده بود. بارها نویسندگان معروف و شخصیتهای بارز مسیحی مثل: «جرج جرداق» و «شکر الله حَدّاد» به وی گفته بودند که:
«این فرهنگ شیعه را که شما مطرح میکنید، اگر همه مثل شما این جور آن را ارائه میدادند، الآن دیگر اثری از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این کشور تاقی نمیماند. این فرهنگ با این ویژگیها، قابل پذیرش برای همه مردم است.»
سیره اخلاقی3سیره اخلاقی2سیره اخلاقیهمراه با مردمساده زیستیجدیت دولت نهم برای ازادی امام موسی صدر[عناوین آرشیوشده]